mutton

/ˈmətn̩//ˈmʌtn̩/

معنی: گوشت گوسفند، گوسفند
معانی دیگر: گوشت گوسفند یک ساله وبیشتر

جمله های نمونه

1. their mutton yields to ours but their beef is excellent
گوشت گوسفند آنها به خوبی گوشت گوسفند ما نیست ولی گوشت گاو آنها عالی است.

2. a shoulder of mutton
شانه ی گوسفند

3. a side of mutton
یک شقه ی گوسفند

4. He likes to eat mutton which was seasoned with garlic.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد گوشت گوسفندی را که با سیر چاشنی شده بود بخورد
[ترجمه ترگمان]او عاشق خوردن گوشت گوسفند بود که با سیر پخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه گوگل]یک پای گوشت گوسفند را در فر گذاشت تا برای شام برشته شود
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She bought a leg of mutton.
[ترجمه گوگل]یک پای گوشت گوسفند خرید
[ترجمه ترگمان] اون یه ران گوسفند خریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The staple diet here is mutton, fish and boiled potatoes.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی اصلی در اینجا گوشت گوسفند، ماهی و سیب زمینی آب پز است
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی اصلی در اینجا گوشت گوسفند، ماهی و سیب زمینی آب پز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They feasted well into the afternoon on mutton and corn stew.
[ترجمه گوگل]آنها تا بعد از ظهر با خورش گوسفند و ذرت ضیافت می کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had eaten roast mutton and apple charlotte.
[ترجمه گوگل]گوشت کباب گوسفند و شارلوت سیب خورده بود
[ترجمه ترگمان]او گوشت سرخ شده و شارلوت سیب را خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The quails and devilled bones, also the mutton cutlets give him much pleasure.
[ترجمه گوگل]بلدرچین ها و استخوان های اهریمنی و همچنین کتلت گوشت گوسفند او را بسیار لذت می بخشد
[ترجمه ترگمان]The و devilled هم که گوشت گوسفند را نیز به او می دهند لذت بیشتری می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Classifications of sheep are lamb, yearling mutton, and mutton.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی گوسفندان بره، گوسفند یکساله و گوسفند می باشد
[ترجمه ترگمان]گوسفند گوسفند گوسفند و گوشت گوسفند و گوسفند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Veal and mutton too have decreased in per capita consumption during the past five years.
[ترجمه گوگل]گوشت گوساله و گوسفند نیز در مصرف سرانه طی پنج سال گذشته کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]Veal و گوسفند نیز در طول پنج سال گذشته مصرف سرانه را کاهش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mutton carcasses have spool joints at the foreleg, dark and coarse flesh.
[ترجمه گوگل]لاشه گوسفند دارای مفاصل قرقره در قسمت جلویی، گوشت تیره و درشت است
[ترجمه ترگمان]دنده ها، قرقره را به دست، پوست تیره و گوشت خوک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The novices empty vats of mutton scraps into the dustbins and pack them down with their bare hands.
[ترجمه گوگل]تازه کارها خمره های ضایعات گوشت گوسفند را در سطل های زباله خالی می کنند و با دست خالی آنها را جمع می کنند
[ترجمه ترگمان]مبتدی ها تکه های گوشت گوسفند را در سطل آشغال جمع کردند و با دست خالی آن ها را جمع و جور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He therefore ordered an early dinner of roast mutton to be served in his quarters at three o'clock that afternoon.
[ترجمه گوگل]از این رو دستور داد یک شام زودهنگام گوشت کبابی گوسفندی در ساعت سه بعد از ظهر همان روز در اتاقش سرو شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین دستور داد تا ساعت سه بعد از ظهر آن گوشت گوسفند را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشت گوسفند (اسم)
mutton

گوسفند (اسم)
mutton, sheep

تخصصی

[صنایع غذایی] گوشت گوسفند

انگلیسی به انگلیسی

• meat taken from full-grown sheep
mutton is meat from an adult sheep; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

گوشت گوسفند و بز
( Sheep/goat meat )
دنبه
گوشت گوسفند
History of the English Language - 1943

بپرس