muteness


گنگی، بی صدایی، سکوت

جمله های نمونه

1. Boredom allowed no relief from either fatigue or muteness.
[ترجمه گوگل]بی حوصلگی باعث رهایی از خستگی و لال نمی شد
[ترجمه ترگمان]خستگی و ملالت، هیچ رهایی از خستگی و خستگی را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The issue of right to muteness is in fact an issue of evidence rules acknowledgement. The study of right to muteness shall be put into the whole system of proof.
[ترجمه گوگل]موضوع حق بر لال در واقع موضوع تصدیق قواعد ادله است مطالعه حق بر لال باید در کل سیستم اثبات قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]مساله حق رای دادن در حقیقت موضوع تایید قواعد است مطالعه حق دسترسی به muteness باید به صورت کامل در کل سیستم اثبات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His muteness an onomatopoeia of the rising moon.
[ترجمه گوگل]لال بودن او تصویری از ماه در حال طلوع است
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با هلال ماه در حال muteness بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Right to muteness and "leniency to those who confess their crimes" will not be mutually exclusive.
[ترجمه گوگل]حق لال شدن و «ارفاق با کسانی که به جرم خود اعتراف می کنند» متقابل نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]حق با muteness و \"ملایمت نسبت به کسانی که به جنایات خود اعتراف می کنند\" به طور متقابل انحصاری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At present, there is no muteness system in our country. But it is a general trend to establish the muteness system.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سیستم لال در کشور ما وجود ندارد اما این یک گرایش کلی است که سیستم لال را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر هیچ سیستم muteness در کشور ما وجود ندارد اما این یک گرایش کلی برای ایجاد سیستم muteness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Soames preserved a perfect muteness, busy with far - away thoughts.
[ترجمه گوگل]سومز لال کامل را حفظ کرد و مشغول افکار دور بود
[ترجمه ترگمان]سومز در حالی که با افکار دور و دورتر کلنجار می رفت، در حالی که سرش را تکان می داد گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After that display of muteness and passivity, you can only imagine a woman—one with shiny lips—steering the beast.
[ترجمه گوگل]پس از آن نمایش لال و انفعال، شما فقط می توانید زنی را تصور کنید - یکی با لب های براق - که هیولا را هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن نمایش گنگ و passivity، فقط می توانید تصورش را بکنید که یک زن با لب های براق آن را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her muteness was a consequence of her deafness.
[ترجمه گوگل]لال بودن او نتیجه ناشنوایی او بود
[ترجمه ترگمان]muteness او از کری دور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Right to muteness includes implied right to muteness and express right to muteness and they form the complete muteness system together.
[ترجمه گوگل]حق لال شامل حق ضمنی بر لال و حق بیانی بر لال است و با هم نظام کامل لال را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]حق to شامل حق ضمنی برای muteness و ابراز حق مطلب به muteness است و آن ها سیستم muteness کامل را با هم می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I remember muteness as a prolonged and giddy fast, where every moment is a feast of utterance received.
[ترجمه گوگل]من لال را به عنوان روزه ای طولانی و سرگیجه به یاد می آورم که در آن هر لحظه ضیافتی از بیان است
[ترجمه ترگمان]به یاد می آورم که در آن لحظه هر لحظه یک میهمانی عمومی برای من دریافت خواهد شد، در آن سکوت عمیق و طولانی را به یاد می آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But mine was a transformation accomplished with a certain muteness and mildness and devoid of obvious tumble and tension.
[ترجمه گوگل]اما مال من تحولی بود که با لالایی و ملایمت خاصی و عاری از غلت و تنش آشکار انجام شد
[ترجمه ترگمان]اما من تبدیل به تحولی شد که با نوعی ملایمت و ملایمت خاص و عاری از tumble و تنش مشهود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is this warmth that makes the motionlessness of distant horizon and the muteness of "trees and me" imply a certain fulfillment, as if they are waiting for an unannounced fall of something.
[ترجمه گوگل]همین گرما است که بی حرکتی افق دور و لال بودن «من و درختان» حاکی از تحقق خاصی است، گویی در انتظار سقوطی بی خبر از چیزی هستند
[ترجمه ترگمان]این گرما است که افق را از افق دور می سازد و \"درختان\" و \"من\" دلالت بر اجرای قطعی دارند، گویی منتظر افتادن ناخواسته چیزی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through such indomitable thinking, the Chinese claim they have found a cure for deaf - muteness.
[ترجمه گوگل]چینی ها از طریق چنین تفکر تسلیم ناپذیری ادعا می کنند که درمانی برای ناشنوایی پیدا کرده اند - لال
[ترجمه ترگمان]چینی ها با چنین فکری رام نشدنی، این ادعا را دارند که درمانی برای ناشنوا - muteness پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A user can select a delay method based on a memory or a hard disk according to the need and can also conveniently select an on-demand broadcasting or muteness method when handling a trouble.
[ترجمه گوگل]کاربر می‌تواند بر اساس نیاز، روش تأخیر را بر اساس حافظه یا هارد دیسک انتخاب کند و همچنین می‌تواند به راحتی یک روش پخش درخواستی یا بی‌صدا را هنگام رسیدگی به مشکل انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]یک کاربر می تواند یک روش تاخیر براساس حافظه یا دیسک سخت مطابق با نیاز را انتخاب کند و همچنین می تواند به راحتی یک روش پخش درخواست و یا روش muteness را هنگام رسیدگی به یک مشکل انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being mute; silence, quietness

پیشنهاد کاربران

بپرس