muskeg

/ˈmʌskeɡ//ˈmʌskeɡ/

(کانادا و الاسکا) مرداب لشبرگی (مرداب یا باتلاق پر از مواد گیاهی در حال تلاشی که معمولا روی آنها را خزه گرفته است)

جمله های نمونه

1. The muskeg berries did not allay this gnawing, while they made his tongue and the roof of his mouth sore with their irritating bite.
[ترجمه گوگل]توت‌های مشک این خراشیدن را برطرف نکردند، در حالی که با نیش تحریک‌کننده‌شان زبان و سقف دهانش را درد می‌کردند
[ترجمه ترگمان]توت muskeg این نیش زنبور را تسکین نمی داد در حالی که زبانش و سقف دهانش با نیش حشرات از هم فشرده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A muskeg berry is a bit of seed enclosed in a bit of water.
[ترجمه گوگل]توت مشک مقداری دانه است که در کمی آب محصور شده است
[ترجمه ترگمان]یه عالمه علف که توی یه مقدار آب محصور شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Often he stooped and picked pale muskeg berries, put them into his mouth, and chewed and swallowed them.
[ترجمه گوگل]او اغلب خم می‌شد و توت‌های مشک رنگ پریده را می‌چید، در دهان می‌گذاشت و می‌جوید و می‌بلعد
[ترجمه ترگمان]غالبا خم می شد و توت سفیدی می زد، آن ها را در دهانش می گذاشت و جوید و فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Summer travel in the boggy lands, or muskeg country, of the Subarctic's taiga was also slow and arduous.
[ترجمه گوگل]سفر تابستانی در زمین‌های باتلاقی، یا کشور مشک‌ها، تایگای زیربارکتیک نیز کند و دشوار بود
[ترجمه ترگمان]مسافرت تابستانی در زمین های باتلاقی، یا کشور muskeg، از taiga subarctic نیز کند و دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Other names for bogs include mire, quagmire and muskeg.
[ترجمه گوگل]نام‌های دیگر باتلاق‌ها عبارتند از منجلاب، باتلاق و مشک
[ترجمه ترگمان]نام های دیگر مربوط به باتلاق، باتلاق، باتلاق و لجن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Often he stooped and picked pale muskeg berries, put them into his mouth, and chewed and swallowed.
[ترجمه گوگل]او اغلب خم می‌شد و توت‌های مشک کمرنگ را می‌چینید، آن‌ها را در دهان می‌جوید و می‌جوید و قورت می‌داد
[ترجمه ترگمان]غالبا خم می شد و توت سفیدی می زد، آن ها را در دهانش می گذاشت و جوید و فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt his way through the wet snow to the watery muskeg berries, and went by feel as he pulled up the rush-grass by the roots.
[ترجمه گوگل]او راه خود را از میان برف خیس به سوی توت‌های مشک آبکی حس کرد و در حالی که علف‌های سرسبز را از ریشه بالا می‌کشید، احساس کرد
[ترجمه ترگمان]او راه خود را در میان برف خیس و توت watery احساس کرد و همچنان که علف ها را از ریشه کنده بود، احساس کرد که راه خود را پیش گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He bore away to the left, stopping now and again to eat muskeg berries.
[ترجمه گوگل]او به سمت چپ حوصله می کرد و هر از چند گاهی برای خوردن توت مشک می ایستد
[ترجمه ترگمان]او به سمت چپ تاب می خورد و گاه و بیگاه در حال خوردن توت وحشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was because it refused to die that he still ate muskeg berries and minnows, drank his hot water, and kept a wary eye on the sick wolf.
[ترجمه گوگل]به این دلیل بود که او از مردن خودداری می کرد که او هنوز توت مشک و مینا را می خورد، آب داغش را می نوشید و مراقب گرگ بیمار بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر این بود که از مردن امتناع ورزید که هنوز توت و ماهی کپور می خورد و آب داغ او را می خورد و با احتیاط به گرگ بیمار چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After several moments, I spotted paw marks on a trail skirting the muskeg.
[ترجمه گوگل]پس از چند لحظه، من رد پنجه را در مسیری که مشک را پوشانده بود، دیدم
[ترجمه ترگمان]بعد از چند لحظه، جای پنجه پرنده را دیدم که از کنار the رد می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] باتلاق خزه دار - خاک آلی
[آب و خاک] تورب

انگلیسی به انگلیسی

• marshland found in the tundra of north america that is characterized by mosses and stunted trees and shrubs

پیشنهاد کاربران

muskeg ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: خزاب
تعریف: خلاشی در جنگل های سوزنی برگ سردسیر شمالی با پوشش گیاهی خزه ای

بپرس