musk ox

/ˈməskˈɑːks//mʌskɒks/

(جانور شناسی) گـاومشک (ovibos moschatus که بومی نواحی شمالگانی امریکا و گرین لند است)، یکجور گاو عنبر در دریاهای شمالی امریکا

جمله های نمونه

1. Larger browsers and grazers include hares, rabbits, musk oxen, and reindeer and caribou.
[ترجمه گوگل]مرورگرها و چرندگان بزرگتر شامل خرگوش، خرگوش، گاو مشک و گوزن شمالی و کاریبو هستند
[ترجمه ترگمان]مرورگرهای بزرگ تر و grazers شامل خرگوش های صحرایی، خرگوش ها، musk، و گوزن شمالی و گوزن شمالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unlike true goats, mountain sheep and musk ox, mountain goats rarely direct their blows to their rivals' heads.
[ترجمه گوگل]بر خلاف بزهای واقعی، گوسفند کوهی و گاو مشک، بزهای کوهی به ندرت ضربات خود را به سر رقبای خود وارد می کنند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف بزه ای کوهی واقعی، بز کوهی و مشک گاو، بزه ای کوهی به ندرت ضربه های خود را به سر رقبای خود هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Largest among the tundra herbivores are musk oxen and caribou.
[ترجمه گوگل]بزرگترین گیاهخواران تاندرا گاو مشک و کاریبو هستند
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین among the، گاو نر و گوزن شمالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Only the musk ox has a denser covering of hair.
[ترجمه گوگل]فقط گاو مشک دارای پوشش متراکم تری از مو است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که گاو روش داره تیکه های denser از مو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In exchange, the Chinese received an Alaskan musk ox named Milton, which they may or may not have eventually shot.
[ترجمه گوگل]در ازای آن، چینی ها یک گاو مشک آلاسکایی به نام میلتون دریافت کردند که ممکن است در نهایت آن را شلیک کرده باشند یا نکنند
[ترجمه ترگمان]در عوض، چینی ها یک گاو به رنگ آلاسکا را به نام میلتن دریافت کردند که ممکن است در نهایت منجر به تیر اندازی نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But musk ox can only survive in one kind of environment.
[ترجمه گوگل]اما گاو مشک فقط در یک نوع محیط می تواند زنده بماند
[ترجمه ترگمان]اما مشک فقط می تواند در یک نوع محیط زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The musk ox steak on my plate was seductively dark and succulent.
[ترجمه گوگل]استیک گاو مشک در بشقاب من فریبنده تیره و آبدار بود
[ترجمه ترگمان]بوی استیک گوساله در بشقاب من به طرز فریبنده ای تیره و آبدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Carl thus became the first and possibly the only man ever to successfully lasso musk ox, polar bears, and walrus.
[ترجمه گوگل]بنابراین کارل اولین و احتمالاً تنها مردی بود که با موفقیت گاو مشک، خرس قطبی و شیر دریایی را با کمند انجام داد
[ترجمه ترگمان]کارل ایل به این ترتیب اولین و احتمالا تنها مردی بود که با موفقیت به دو خرس های قطبی، خرس های قطبی و شیر ماهی شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stock consists of the polar bear, arctic wolf, arctic fox, lemming, musk ox, and reindeer.
[ترجمه گوگل]خرس قطبی، گرگ قطبی، روباه قطبی، لمینگ، گاو مشک و گوزن شمالی تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]سهام شامل خرس قطبی، گرگ قطبی، روباه قطبی، lemming، مشک گاو و گوزن شمالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Compared to some of today's big hitters, such as the Northern American bighorn sheep, the Arctic musk ox and African duiker, Stegoceras ' head was able to withstand the most stress.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با برخی از مهاجمان بزرگ امروزی، مانند گوسفند شاخدار آمریکای شمالی، گاو مشک قطبی و دوکور آفریقایی، سر استگوسراس توانست بیشترین استرس را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با برخی از hitters امروزی، مانند گوسفند bighorn آمریکای شمالی، گوزن شمالی گوزن شمالی و duiker آفریقایی، Stegoceras قادر به تحمل بیشتر استرس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Long ago there was no town and people used caribou, musk ox, polar bear, and wolf skin for clothes and blankets.
[ترجمه گوگل]مدتها پیش شهری وجود نداشت و مردم از کاریبو، گاو مشک، خرس قطبی و پوست گرگ برای لباس و پتو استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]مدت ها پیش هیچ شهری وجود نداشت و مردم از گوزن شمالی، گاو و خرس قطبی و پوست گرگ برای لباس و پتوها استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Musk ox calves huddle together during a snowfall at Musk Ox Farm in Palmer, Alaska.
[ترجمه گوگل]گوساله های گاو مشک هنگام بارش برف در مزرعه ماسک گاو در پالمر آلاسکا دور هم جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]گوساله Musk در طی بارش برف در مزرعه Ox در پالمر واقع در آلاسکا دور هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Musk ox calves huddle tegether during a snowfall at the nonprofit Musk Ox Farm in Palmer, Alaska.
[ترجمه گوگل]گوساله‌های گاو مشک هنگام بارش برف در مزرعه غیرانتفاعی ماسک گاو در پالمر آلاسکا دور هم جمع می‌شوند
[ترجمه ترگمان]گوساله Musk در حین بارش برف در مزرعه nonprofit Musk در پالمر واقع در آلاسکا دور هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's say you want to live in Fairbanks, Alaska. If you're a musk ox, you can't build a shelter or buy insulations, so you make your own.
[ترجمه گوگل]فرض کنید می خواهید در فیربنکس، آلاسکا زندگی کنید اگر شما یک گاو مشک هستید، نمی توانید پناهگاه بسازید یا عایق بخرید، پس خودتان می سازید
[ترجمه ترگمان] بیا فرض کنیم که تو می خوای توی \"میسون\" زندگی کنی، \"آلاسکا\" اگر شما یک گاو گاو هستید، نمی توانید یک پناه گاه برای خودتان درست کنید، بنابراین خودتان می توانید یک پناه گاه برای خودتان درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• large bovine animal that has features of both sheep and oxen (native to arctic regions of north america and greenland)

پیشنهاد کاربران

a large heavily built goat - antelope with a thick shaggy coat and a horny protuberance on the head, native to the tundra of North America and Greenland. The male emits a musky odour during the breeding season
...
[مشاهده متن کامل]

گاو مُشک یکی از قدیمی ترین پستانداران با ظاهری شبیه به جانوران بدوی، سری بزرگ و خزی پر پشت و خشن است. این جانور هر چند که شبیه گاو نر است؛ اما احتمالاً با گوسفند و بز نسبت نزدیک تری دارد. گاو مشک معمولاً در گله های کوچک در مناطق توندرای قطب شمال زیست می کند.

musk ox
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Muskox
گاو مُشک

بپرس