musingly


در حال اندیشه، متفکرانه

جمله های نمونه

1. "No, sir, " went on Bert musingly, "school's no fun, and it starts about a week after we get home. No chance to have a good time! "
[ترجمه گوگل]برت با تعجب ادامه داد: "نه، قربان، مدرسه جالب نیست، و تقریباً یک هفته پس از رسیدن ما به خانه شروع می شود فرصتی برای خوش گذرانی وجود ندارد!"
[ترجمه ترگمان]برت متفکرانه به برت ادامه داد: \" نه، آقا، شوخی نیست، و بعد از یک هفته بعد از رسیدن به خانه شروع می شود هیچ شانسی برای داشتن زمان خوب وجود ندارد! \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She musingly turned to withdraw, passing near an altar-tomb, the oldest of them all, on which was a recumbent figure.
[ترجمه گوگل]او با تعمق برگشت تا عقب نشینی کند و از نزدیک مقبره‌ای که قدیمی‌ترین آنها بود، رد شد، که روی آن چهره‌ای دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]او متفکرانه برگشت و از کنار یک قبر محراب که قدیمی ترین آن ها بود، گذشت و روی آن یک هیکل خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And', added she, musingly, 'the thing that irks me most in this shattered prison, after all. I'm tired, tired of being enclosed here.
[ترجمه گوگل]و او با متفکر اضافه کرد، «پس از همه چیز چیزی که من را در این زندان از هم پاشیده بیشتر آزار می دهد خسته ام، از محصور شدن در اینجا خسته شده ام
[ترجمه ترگمان]و بعد با چهره ای متفکر اضافه کرد: و این چیزی است که در این زندان درهم شکسته مرا آزار می دهد خسته شدم، از اینکه اینجا محصور شدم خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'You know, Trinket, 'he said musingly, 'you could be a good lad if you chose.
[ترجمه گوگل]او با تعجب گفت: «می‌دانی، ترینکت، اگر بخواهی می‌توانی پسر خوبی باشی »
[ترجمه ترگمان]با حالتی متفکرانه گفت: می دونی Trinket، اگه انتخاب کنی می تونی پسر خوبی باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's funny about that bar, he said musingly.
[ترجمه گوگل]با تعجب گفت: در مورد آن نوار خنده دار است
[ترجمه ترگمان]با حالتی متفکرانه گفت: در مورد اون بار خنده داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each girl sat down on her three-legged stool, her face sideways, her right cheek resting against the cow; and looked musingly along the animal's flank at Tess as she approached.
[ترجمه گوگل]هر دختر روی چهارپایه سه پای خود نشست، صورتش به پهلو بود و گونه راستش به گاو تکیه داده بود و در امتداد پهلوی حیوان به تس نگاه کرد که نزدیک می‌شد
[ترجمه ترگمان]هر دختری روی سه پایه سه پا نشسته بود، صورتش از پهلو خم شده بود، گونه راستش را به گاو تکیه داده بود و در همان حال که نزدیک می شد از پهلوی حیوان به عقب نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• while pondering, thoughtfully, meditatively

پیشنهاد کاربران

بپرس