musing

/ˈmjuːzɪŋ//ˈmjuːzɪŋ/

معنی: غرق در افکار، متفکر، تفکر امیز
معانی دیگر: ژرف اندیش، اهل فرو رفتن در بحر تفکر، فکور

جمله های نمونه

1. i spent weeks musing upon the reasons why god has created me
هفته ها درباره علل این که خدا مرا خلق کرده است ژرف اندیشی می کردم.

2. what you said set me musing
آنچه که گفتی مرا به تفکر انداخت.

3. He was musing upon the rushing torrents of the river.
[ترجمه گوگل]او در مورد سیلاب های خروشان رودخانه فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]او داشت به سیل خروشان رودخانه فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I sat quietly, musing on the events of the day.
[ترجمه گوگل]ساکت نشستم و به اتفاقات روز فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]به آرامی نشستم و به وقایع روز فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even as I was musing on these matters, I was astonished at the things a mind can think.
[ترجمه گوگل]حتی وقتی در مورد این مسائل فکر می کردم، از چیزهایی که یک ذهن می تواند فکر کند شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]حتی همان طور که در این مسائل فکر می کردم، از چیزهایی که ذهن من به آن فکر می کرد حیرت کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His blind musing was interrupted by the sound of footsteps on the companionway.
[ترجمه گوگل]تفکر کور او با صدای قدم هایی که در مسیر همراه بود قطع شد
[ترجمه ترگمان]صدای گام هایی که در پلکان به گوش رسید صدای گام هایی که به گوش رسید قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I settled happily before the blazing fire, musing upon the stupidity of salmon fishing and certain of my friends.
[ترجمه گوگل]من با خوشحالی در مقابل آتش فروزان مستقر شدم و در مورد حماقت ماهیگیری ماهی قزل آلا و برخی از دوستانم فکر کردم
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که آتش بخاری روشن شود، با خوشحالی به فکر ماهیگیری ماهی قزل آلا و بعضی از دوستان خود پرداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It ends with her musing about buying a pink scarf because her granddaughter likes pink.
[ترجمه گوگل]این با فکر کردن او در مورد خرید یک روسری صورتی به پایان می رسد زیرا نوه اش رنگ صورتی را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]این موضوع با تفکر و تفکر درباره خرید یک روسری صورتی به پایان می رسد، زیرا نوه او رنگ صورتی را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was musing over memories of the past.
[ترجمه گوگل]او در حال اندیشیدن به خاطرات گذشته بود
[ترجمه ترگمان]او درباره خاطرات گذشته فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then Alfred went musing into the deserted schoolhouse. He was humiliated and angry.
[ترجمه گوگل]سپس آلفرد به مدرسه‌ای متروک رفت تحقیر شده و عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]آن وقت آلفرد غرق فکر به مدرسه خلوت مدرسه شد او تحقیر شده و خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She lay musing for a while.
[ترجمه گوگل]او برای مدتی دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]مدتی به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The incongruous falsetto voice took on a musing note.
[ترجمه گوگل]صدای فالستوی نامتجانس، نت حیرت انگیزی به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراشی داشت که به فکر فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She sat musing over the memories of the past.
[ترجمه گوگل]او نشسته بود و به خاطرات گذشته فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]او به یاد خاطرات گذشته افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. YS COTTON CLOTH EX MUSING PLEASE EXTEND TIME LIMIT FOR INSPECTION AND CLAIM TO MAY.
[ترجمه گوگل]لطفاً محدودیت زمانی بازرسی و ادعا را تا ماه می تمدید کنید
[ترجمه ترگمان]YS EX، رئیس سابق پنبه، لطفا زمان اختصاص زمان را برای INSPECTION و CLAIM به ماه ممکن اختصاص دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Musing about a picture of a fledgling osprey, he writes, "I surmise that the feelings are similar" to those of a human "launching off a high aerie, " a feeling that is both "thrilling and terrifying.
[ترجمه گوگل]او که در مورد تصویری از یک ماهی‌ماهی نوپا حیرت می‌کند، می‌نویسد: «من حدس می‌زنم که احساسات شبیه به احساسات انسانی است که «هیجان‌انگیز و وحشتناک است»
[ترجمه ترگمان]او در مورد تصویری از یک عقاب ماهیگیر نوپا می نویسد: \"من حدس می زنم که احساسات شبیه به احساس یک انسان\" پرتاب وزنه بلند \"هستند، حسی که هر دوی آن\" مهیج و وحشتناک \" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرق در افکار (صفت)
absorbed in thinking, musing

متفکر (صفت)
musing, mindful, thoughtful, pensive, large-minded, broody, thinking, contemplative, reflecting, cogitative

تفکر امیز (صفت)
musing

انگلیسی به انگلیسی

• pondering, reflection, solemn contemplation

پیشنهاد کاربران

"Musing" is a term that refers to the act of thinking deeply, pondering, or reflecting on something in a contemplative or meditative way. It often involves engaging in thoughts or ideas that are introspective, philosophical, or imaginative.
...
[مشاهده متن کامل]

تفکر عمیق، اندیشیدن یا تأمل در مورد چیزی به شیوه ای متفکرانه یا مراقبه.
اغلب شامل درگیر شدن در افکار یا ایده هایی است که درون نگر، فلسفی یا تخیلی هستند.
**************************************************************************************************
مثال؛
She sat by the window, lost in musing about the meaning of life.
His musing on the nature of happiness led him to a profound realization.
The poet often found inspiration for his work in moments of quiet musing.

اصلا این واژه صفت نیست ( اونجور که خود آبادیس ترجمه کرده ) ، بلکه اسم است، به صورت جمع هم نوشته میشه یعنی:
Musings
به معنی: افکار، بینش

بپرس