1. the old recording had a mushy sound
صفحه ی قدیمی (گرام) صدای ناصافی داشت.
2. the sun made the ice and snow mushy
خورشید یخ و برف را نرم کرد.
3. When the fruit is mushy and cooked, remove from the heat.
[ترجمه گوگل]وقتی میوه ها نرم و پخته شدند از روی حرارت بردارید
[ترجمه ترگمان]زمانی که میوه نرم و پخته می شود، از گرما جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زمانی که میوه نرم و پخته می شود، از گرما جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't go getting all mushy and sentimental.
[ترجمه گوگل]این همه شلوغ و احساساتی نشوید
[ترجمه ترگمان]دیگر احساساتی و احساساتی نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیگر احساساتی و احساساتی نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Cook until the fruit is soft but not mushy.
[ترجمه مینا] میوه هارو تا زمانیکه نرم بشن ولی له نشده باشن، بپزید|
[ترجمه گوگل]آنقدر بپزید که میوه ها نرم شوند اما خیس نشوند[ترجمه ترگمان]تا زمانی که میوه نرم اما نرم نیست بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The fish was mushy and tasteless.
[ترجمه گوگل]ماهی لخت و بی مزه بود
[ترجمه ترگمان]ماهی زبر و بی مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ماهی زبر و بی مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Cook the lentils until they are mushy.
[ترجمه گوگل]عدس ها را بپزید تا نرم شوند
[ترجمه ترگمان]عدس را تا زمانی که نرم شوند، بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عدس را تا زمانی که نرم شوند، بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Naked now, and he felt the mushy bottom between his toes.
[ترجمه گوگل]حالا برهنه بود و ته صاف بین انگشتانش را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]حالا لخت شد و احساس کرد که کف دست و پنجه نرم لای انگشتانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا لخت شد و احساس کرد که کف دست و پنجه نرم لای انگشتانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The keyboard had a mushy feel, which is characteristic of Toshibas.
[ترجمه گوگل]کیبورد حالتی لطیف داشت که مشخصه توشیباس است
[ترجمه ترگمان]صفحه کلید احساس mushy داشت، که مشخصه of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صفحه کلید احساس mushy داشت، که مشخصه of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One caterpillar was mushy, presumably the victim of a virus or bacterial infection.
[ترجمه گوگل]یکی از کاترپیلارها لکه دار بود، احتمالا قربانی ویروس یا عفونت باکتریایی شده بود
[ترجمه ترگمان]یک کرم ابریشم خمیری بود و احتمالا قربانی یک عفونت یا عفونت باکتریایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک کرم ابریشم خمیری بود و احتمالا قربانی یک عفونت یا عفونت باکتریایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Chips and mushy peas by the coast are as popular as ice cream and donkey rides.
[ترجمه گوگل]چیپس و نخود فرنگی در کنار ساحل به اندازه بستنی و خر سواری محبوب هستند
[ترجمه ترگمان]نخود و نخود نرم در ساحل به اندازه بستنی و الاغ محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نخود و نخود نرم در ساحل به اندازه بستنی و الاغ محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Standing tiptoe on the mushy lawn, he tapped on the windows and tried to peek in.
[ترجمه گوگل]با نوک پا روی چمنزار صاف ایستاده بود، به پنجرهها ضربه زد و سعی کرد به داخل نگاه کند
[ترجمه ترگمان]روی نوک پنجه پا روی چمن زاری ایستاده بود، به پنجره ها ضربه زد و سعی کرد نگاهی به داخل اتاق بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روی نوک پنجه پا روی چمن زاری ایستاده بود، به پنجره ها ضربه زد و سعی کرد نگاهی به داخل اتاق بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Dave gets all mushy when he's around Gina.
[ترجمه گوگل]دیو وقتی در اطراف جینا است کاملاً مات می شود
[ترجمه ترگمان] وقتی که \"جینا\" دور و بر \"جینا\" احساساتی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی که \"جینا\" دور و بر \"جینا\" احساساتی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her neck was soft, mushy.
[ترجمه گوگل]گردنش نرم و لطیف بود
[ترجمه ترگمان]گردنش نرم و نرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گردنش نرم و نرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Cut it out. Stop being so mushy!
[ترجمه گوگل]بس کن بس کن اینقدر خجالتی!
[ترجمه ترگمان] بس کن اینقدر احساساتی نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بس کن اینقدر احساساتی نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید