musculature

/ˈməskjələt͡ʃər//ˈmʌskjələt͡ʃə/

ماهیچه بندی، ساختمان عضلانی، ماز ساختار، وضع وترتیب ماهیچه ها

جمله های نمونه

1. Tarnished metal shone through his musculature as he walked through the fire.
[ترجمه گوگل]در حالی که از میان آتش می گذشت، فلز لکه دار در ماهیچه هایش می درخشید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از میان آتش می گذشت، فلز می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She imagined a musculature, a skeleton, a hide, pumping organs, glowing eyes.
[ترجمه گوگل]او یک ماهیچه، یک اسکلت، یک پوست، اندام های پمپاژ، چشمان درخشان را تصور کرد
[ترجمه ترگمان]او تصور می کرد که یک ساختمان عضلانی، یک اسکلت، یک اسکلت، و چشمان درخشان و درخشان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Differences in body shape, size, musculature, etc do suit high performance in specific sports.
[ترجمه گوگل]تفاوت در شکل بدن، اندازه، ماهیچه ها و غیره با عملکرد بالا در ورزش های خاص مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت های موجود در شکل بدن، اندازه، ساختمان عضلانی و غیره برای عملکرد بالا در ورزش های خاص مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stripped to the waist, the contours of their musculature were faintly graven with decades-old surgical scars.
[ترجمه گوگل]خطوط عضلانی آن‌ها که تا کمر برهنه شده بودند، با زخم‌های جراحی ده‌ها سال به‌طور ضعیف حک شده بود
[ترجمه ترگمان]که تمام Stripped تا کمر داشت، فرورفتگی of آن ها با زخم های کهنه چند دهه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is little available musculature to suture anterior to the sternum.
[ترجمه گوگل]ماهیچه های کمی برای بخیه زدن در قسمت قدامی جناغ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان عضلانی در دسترس برای suture جلویی جناغ سینه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The skin is extremely withered, the musculature is flabby and the adipose tissue is hardly present.
[ترجمه گوگل]پوست به شدت پژمرده است، ماهیچه ها شل شده و بافت چربی به سختی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پوست به شدت پژمرده می شود و عضلانی و بافت چربی به سختی در حال حاضر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The musculature should be examined for size, strength,(sentence dictionary) and tenderness.
[ترجمه گوگل]ماهیچه باید از نظر اندازه، قدرت، (فرهنگ جملات) و حساسیت مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]ساختمان عضلانی را باید برای اندازه، قدرت، (فرهنگ لغت)و مهربانی بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fig 3 - 1Importance of the perioral musculature. Note the marked labiomental groove.
[ترجمه گوگل]شکل 3 - 1 اهمیت عضلات اطراف دهان به شیار لبیومنتال مشخص شده توجه کنید
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ - ۱ طراحی ساختمان عضلانی به شیار labiomental علامت گذاری شده توجه داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thigh musculature well - developed, moderately broad.
[ترجمه گوگل]ماهیچه ران به خوبی توسعه یافته، نسبتاً گسترده است
[ترجمه ترگمان]ساختمان عضلانی به خوبی توسعه یافته و نسبتا پهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Without the cumbersome chewing musculature, brains could grow bigger, marking the divergence of humans from apes.
[ترجمه گوگل]بدون ماهیچه های دست و پا گیر جویدنی، مغزها می توانند بزرگتر شوند که نشان دهنده تفاوت انسان ها از میمون هاست
[ترجمه ترگمان]بدون نیاز دندان پا گیر، مغز می تواند بزرگ تر شود و واگرایی انسان ها را از apes نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pent-up potential energy coursing through his musculature?
[ترجمه گوگل]انرژی پتانسیل انباشته شده ای که در ماهیچه های او می گذرد؟
[ترجمه ترگمان]جریان انرژی پتانسیل موجود در ساختمان عضلانی خود جریان دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This hereditary condition causes huge differences in the musculature and shape of the neck and the head.
[ترجمه گوگل]این عارضه ارثی باعث ایجاد تفاوت های زیادی در عضلات و شکل گردن و سر می شود
[ترجمه ترگمان]این شرایط ارثی باعث تفاوت زیاد در ساختمان عضلانی و شکل سر و گردن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By looking at the bones of this animal, we can discover quite a lot about its musculature.
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به استخوان های این حیوان، می توان چیزهای زیادی در مورد ماهیچه های آن کشف کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به استخوان های این حیوان، ما می توانیم چیزهای زیادی را در اطراف ساختمان آن کشف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rufus had impossibly long arms with the same type of musculature as Hector and Mr Lewis.
[ترجمه گوگل]روفوس دست‌های بسیار بلندی داشت با همان نوع ماهیچه‌ای که هکتور و آقای لوئیس داشتند
[ترجمه ترگمان]روفوس خیلی طولانی با همان نوع ساختمان عضلانی مانند هکتور و آقای لوییس، بازوان دراز و عضلانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The result, taut abs, a rock-hard butt and twanging musculature, was still not enough to save her marriage.
[ترجمه گوگل]نتیجه، عضلات شکمی کشیده، باسنی سخت و ماهیچه‌ای در حال چرخش، هنوز برای نجات ازدواج او کافی نبود
[ترجمه ترگمان]نتیجه، عضلات کشیده، باسن سفت و عضلانی، هنوز به اندازه کافی برای نجات ازدواجش کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• muscular system of the body (anatomy)

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی:
ساختار عضلانی / سیستم عضلات بدن / آرایش عضلات
در زبان محاوره ای: فرم عضلات، ترکیب ماهیچه ها، عضله بندی
🔹 مترادف ها:
muscle system / muscular structure / anatomy of muscles / muscle arrangement
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
The musculature of the dolphin is adapted for fast swimming. ساختار عضلانی دلفین برای شنا کردن سریع طراحی شده است.
Facial musculature allows humans to express a wide range of emotions. عضلات صورت به انسان ها امکان بیان احساسات مختلف را می دهند.
His musculature was impressive—clearly the result of years of training. فرم عضلات بدنش چشمگیر بود—واضح بود که حاصل سال ها تمرینه.

[پزشکی] عضله بندی: آرایش و ترکیب عضلات در یک قسمت یا تمام بدن
ماهیچه بندی
ماهیچه سازی
چیدمان عضلات در بدن