muscovite

/ˈməskəˌvaɪt//ˈmʌskəvaɪt/

معنی: اهل مسکو، روسی
معانی دیگر: مسکویت (میکای سبک به فرمول kal3si3o10(oh)2 که در نارسانا سازهای برقی به کار می رود)، اهل شهر مسکو، مسکووی

جمله های نمونه

1. Two groups of wealthy Muscovite teenagers, on their way home from London, were on board.
[ترجمه گوگل]دو گروه از نوجوانان ثروتمند مسکوئی که از لندن به خانه می رفتند، سوار کشتی بودند
[ترجمه ترگمان]دو گروه از نوجوانان ثروتمند مسکو، در راه بازگشت از لندن، سوار کشتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For the health-conscious Muscovite, another Soviet legacy is potentially more nerve-wracking still.
[ترجمه گوگل]برای مسکووی آگاه به سلامت، یکی دیگر از میراث شوروی به طور بالقوه هنوز اعصاب خرد کن است
[ترجمه ترگمان]برای مسکویی که به خوبی آگاه است، میراث اتحاد جماهیر شوروی دیگر به طور بالقوه بیشتر اعصاب خرد کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fly eventually by the flight of Muscovite sailing in the sky face Cuba, circling, preparation lands.
[ترجمه گوگل]پرواز در نهایت توسط پرواز قایقرانی مسکووی در آسمان صورت کوبا، چرخش، زمین های آماده سازی
[ترجمه ترگمان]در نهایت پرواز of در آسمان با کوبا پرواز می کند، زمین های آماده را دور می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective : To explore the effect of muscovite on the quality of gastric ulcer healing.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر مسکوویت بر کیفیت بهبود زخم معده
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر of بر روی کیفیت درمان زخم معده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The technological process of surface modification of micro-crystal muscovite by aluminate coupling agent DL-411-D and evaluation method of modification effect were studied.
[ترجمه گوگل]فرآیند تکنولوژیک اصلاح سطح مسکویت میکروکریستالی توسط عامل جفت کننده آلومینات DL-411-D و روش ارزیابی اثر اصلاح مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فرآیند تکنولوژیکی اصلاح سطح میکرو crystal توسط عامل جفت شدگی aluminate DL - - - D و روش ارزیابی تاثیر تغییر مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Muscovite physicist and engineer association will be in charge of grooming Iranian engineer.
[ترجمه گوگل]انجمن فیزیکدانان و مهندسان مسکو مسئولیت آراستگی مهندس ایرانی را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]فیزیک دان و مهندسی مسکویی مسئول آموزش مهندس ایرانی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Muscovite university has zoologic, anthropologic, ancient live thing geological 3 museum, 4 astronomy observatory, and arboretum and place of numerous scientific research.
[ترجمه گوگل]دانشگاه مسکوویتی دارای موزه جانورشناسی، انسان‌شناسی، موجودات زنده باستانی زمین‌شناسی 3، 4 رصدخانه نجوم، و درختکاری و محل تحقیقات علمی متعدد است
[ترجمه ترگمان]دانشگاه مسکو دارای zoologic، anthropologic، مکان زندگی باستانی ۳ موزه، ۴ رصدخانه نجوم، و باغ و محل تحقیقات علمی متعدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Muscovite university and Russia are stationed in China diplomatic mission has immediate synergic concern, the formalities of enter a school that heads for greatest study is dealt with very handy.
[ترجمه گوگل]دانشگاه مسکو و روسیه در نمایندگی دیپلماتیک چین مستقر هستند، نگرانی فوری هم افزایی دارد، تشریفات ورود به مدرسه ای که برای بزرگترین مطالعه سر می رود بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]دانشگاه مسکو و روسیه در ماموریت دیپلماتیک چین مستقر هستند و تشریفات ورود به مدرسه ای که ریاست آن به عهده بیش ترین مطالعه است، بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Negotiating with the Russian when commerce of Muscovite ofof appellation of avoid by all means.
[ترجمه گوگل]مذاکره با روسیه در هنگام تجارت مسکووی از نام اجتناب به هر وسیله
[ترجمه ترگمان]مذاکره با روسیه هنگامی که بازرگانی به نام مسکویی برای دوری کردن از همه راه ها استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Garnet and primary muscovite from these I-type granites have similar composition to those from S-type granites, therefore they cannot be simply used for classifying granite types.
[ترجمه گوگل]گارنت و مسکویت اولیه از این گرانیت های نوع I دارای ترکیبی مشابه با گرانیت های نوع S هستند، بنابراین نمی توان آنها را به سادگی برای طبقه بندی انواع گرانیت استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Garnet و muscovite اولیه از این نوع I دارای ترکیب مشابهی با افراد نوع S نوع S هستند، بنابراین نمی توانند به سادگی برای طبقه بندی انواع گرانیت مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The precise pattern of sheet silicates, such as the micas, muscovite, and biotite, differ.
[ترجمه گوگل]الگوی دقیق سیلیکات های ورقه ای، مانند میکا، مسکویت و بیوتیت، متفاوت است
[ترجمه ترگمان]الگوی دقیق of sheet مانند the، muscovite و biotite متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This period of upheaval was to have an epoch-making impact upon the whole structure of Muscovite society.
[ترجمه گوگل]این دوره از تحولات قرار بود تأثیری دوران ساز بر کل ساختار جامعه مسکو داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این دوره تحول، تاثیر epoch بر کل ساختار جامعه مسکو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One thing which it is difficult to deny is that military strength was vital for Muscovite survival in this massive frontier land.
[ترجمه گوگل]چیزی که انکار آن دشوار است این است که قدرت نظامی برای بقای مسکوویان در این سرزمین عظیم مرزی حیاتی بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که انکار کردنش مشکل است این است که نیروی نظامی برای بقای Muscovite در این سرزمین مرزی عظیم حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All previous classics innumerable trials and hardships, she became a of Muscovite university female Master finally.
[ترجمه گوگل]تمام کلاسیک‌های قبلی، آزمایش‌ها و سختی‌های بی‌شمار، او در نهایت به استاد زن دانشگاه مسکو تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او بالاخره استاد دانشگاه یک دانشگاه مسکویی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل مسکو (اسم)
muscovite

روسی (صفت)
muscovite, russian

تخصصی

[خاک شناسی] موسکویت

انگلیسی به انگلیسی

• resident of moscow (capital city of russia; capital city of the former soviet union)
of or pertaining to moscow (capital city of russia; capital city of the former soviet union)

پیشنهاد کاربران

بپرس