murmur

/ˈmɜːrmər//ˈmɜːmə/

معنی: شکایت، زمزمه، غرولند، غرغر، سخن نرم، زمزمه کردن، ژکیدن، غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن
معانی دیگر: صدای آرام و خوشایند (مانند صدای جویبار یا صحبت از دور)، شکایت زیرلبی، شکوه، پچ پچ کنان گفتن، زمزمه وار ادا کردن، زیرلبی گفتن، (پزشکی) مورمور، سوفل قلبی، زیرلبی شکایت کردن، ونگ ونگ کردن، شایعات

جمله های نمونه

1. the murmur of the distant brook was like a lullaby
زمزمه ی جویبار دور دست شبیه به لالایی بود.

2. to murmur a prayer
دعایی را زمزمه کردن

3. he went, but not without a murmur
او رفت ولی نه بدون غرولند.

4. He gave a little murmur of relief.
[ترجمه گوگل]او کمی زمزمه تسکین داد
[ترجمه ترگمان]کمی خیالم راحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a murmur of appreciative laughter.
[ترجمه گوگل]زمزمه خنده قدردانی به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]زمزمه ای حاکی از قدردانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In our room we could hear the murmur of a distant brook.
[ترجمه گوگل]در اتاقمان صدای زمزمه یک نهر دوردست را می شنیدیم
[ترجمه ترگمان]در اتاق ما صدای زمزمه یک جویبار دوردست را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The suggestion was greeted with a murmur of assent.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد با زمزمه موافقت مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد با زمزمه ای حاکی از تایید استقبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He paid the extra cost without a murmur .
[ترجمه گوگل]هزینه اضافی را بدون زمزمه پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]هزینه اضافی را بدون زمزمه پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are beginning to murmur against new taxes.
[ترجمه گوگل]آنها شروع به زمزمه کردن علیه مالیات های جدید کرده اند
[ترجمه ترگمان]ان ها شروع به زمزمه در مقابل مالیات جدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She replied in a low murmur.
[ترجمه گوگل]او با زمزمه آرام پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]زن با صدای آهسته ای پاسخ داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An angry murmur ran through the crowd.
[ترجمه گوگل]زمزمه ای عصبانی در میان جمعیت جاری شد
[ترجمه ترگمان]زمزمه ای عصبانی جمعیت را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A quiet murmur passed through the classroom.
[ترجمه گوگل]زمزمه آرامی از کلاس گذشت
[ترجمه ترگمان]زمزمه ای آرام از کلاس بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They paid the extra taxes without a murmur.
[ترجمه گوگل]آنها مالیات اضافی را بدون غرولند پرداخت کردند
[ترجمه ترگمان]بی سرو صدا مالیات اضافی را پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The murmur swelled into a roar.
[ترجمه گوگل]زمزمه به غرش تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]زمزمه ای در فضا پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

زمزمه (اسم)
croon, murmur

غرولند (اسم)
murmur, rumble, mutter, gnarl

غرغر (اسم)
murmur, muttering, mutter, murmuring

سخن نرم (اسم)
murmur

زمزمه کردن (فعل)
croon, murmur, hum

ژکیدن (فعل)
anger, grumble, murmur

غرغر کردن (فعل)
grumble, murmur, grudge, chide, growl, mutter

من من کردن (فعل)
murmur, maunder, fumble, mutter, chunter, haw, mumble

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

انگلیسی به انگلیسی

• soft perpetual sound; continuous whisper, mutter; rustle; quiet grumble; recurrent abnormal sound of the heart
make a soft perpetual sound; whisper continuously, mutter inarticulately; rustle; grumble under one's breath; make a recurrent abnormal sound (of the heart)
if you murmur something, you say it very quietly.
a murmur is something that someone says which can hardly be heard.
a murmur is also a continuous, quiet, indistinct sound.

پیشنهاد کاربران

پچ پچ کردن - زمزمه کردن - یواشکی حرف زدن - نجوا کردن
Whisper می تواند معادلی برایش باشد.
They're the couple in the corner, whispering/murmuring sweet nothings to each other.
اون زوج در گوشه ای، پچ پچ حرف های عاشقانه می زنند.
Sweet nothings
یعنی حرف های عاشقانه
زمزمه ای که به نرمی باشه
mumble, mutter, whisper - grumble, complain, moan
سخن نرم، شکایت، زمزمه کردن، غرولند کردن، ور ور کردن، غر زدن، نق زدن، زر زدن
شکایت کردن
هیاهو
پِچپِچیدن.
صدای غیرطبیعی قلب

Murmur:➡️ زمزمه کردن😗
زمزمه کردن
صدای قلب مریض
پچ پچ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس