murder

/ˈmɜːrdər//ˈmɜːdə/

معنی: قتل، ادمکشی، کشتار، کشتن، بقتل رساندن
معانی دیگر: آدم کشی، قتل عمد، (عامیانه) چیز بسیار دشوار یا ناخوشایند، کار طاقت فرسا، قتل عمد کردن، آدم کشتن، مرتکب قتل نفس شدن، به قتل رساندن، کشتار کردن، خونریزی کردن، کشتار وحشیانه کردن، (مثلا هنگام ایفای نقش یا اجرای برنامه) ضایع کردن، بد اجرا کردن، گند بالا آوردن، افتضاح کردن

جمله های نمونه

1. murder carries the death penalty
قتل مجازات اعدام دارد.

2. murder has increased to an alarming degree
آدم کشی به حد نگران کننده ای زیاد شده است.

3. murder is a serious crime
آدمکشی جرم بزرگی است.

4. murder is a very sinful act
قتل عمد عمل بسیار گناه آلودی است.

5. murder will out
جنایت دیر یا زود آشکار می شود.

6. murder will out
1- دیر یا زود قاتل دستگیر می شود 2- هیچ عمل بدی برای همیشه نهفته نمی ماند

7. his murder caused much political debate
قتل او منجر به جر و بحث سیاسی زیادی شد.

8. his murder opened the floodgates of revolution
قتل او سیل بندهای انقلاب را گشود.

9. his murder rekindled the ancient hatred between the two tribes
قتل او کینه ی دیرینه بین آن دو قبیله را دوباره مشتعل کرد.

10. it's murder trying to drive to toopkhaneh square
رانندگی کردن تا میدان توپخانه کار طاقت فرسایی است.

11. the murder scene horrified us
صحنه ی قتل ما را غرق در وحشت کرد.

12. a coldblooded murder
قتل فجیع

13. a foul murder
جنایت مشمئز کننده

14. a mass murder
قتل عام

15. a mysterious murder
قتل اسرارآمیز

16. a premeditated murder
قتل عمد

17. accused of murder
متهم به قتل

18. an outrageous murder
قتل شنیع

19. banditry and murder
راهزنی و آدمکشی

20. to commit murder
مرتکب قتل عمد شدن

21. being accused of murder added to his infamy
اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

22. she plotted the murder of her husband
او نقشه ی قتل شوهرش را طرح کرد.

23. to quiz the murder suspects
از متهمان به قتل بازجویی کردن

24. get away with murder
(خودمانی) خلاف کردن و تنبیه نشدن،خودسرانه عمل کردن

25. he is guilty of murder
جرم او قتل است.

26. he is wanted for murder
به خاطر قتل دنبال او هستند.

27. he revenged his father's murder
انتقام قتل پدرش را گرفت.

28. he was charged with murder
او را به آدم کشی متهم کردند.

29. he was indicted for murder
او را متهم به قتل کردند (و به دادگاه بردند).

30. he will judge the murder case
او محاکمه ی قتل را دادرسی خواهد کرد.

31. his participation in the murder is unquestionable
شرکت او در آن قتل محرز است.

32. war is legalized mass murder
جنگ کشتار دسته جمعی قانونی است.

33. assault with intent to murder
حمله به قصد قتل

34. he is being tried for murder
دارند او را به اتهام قتل محاکمه می کنند.

35. the exact site where the murder took place
درست همان جایی که قتل اتفاق افتاد

36. a chilling story of betrayal and murder
داستان چندش آور خیانت و قتل

37. a grisly tale of betrayal and murder
داستان وحشتناکی از خیانت و قتل

38. a gruesome tale of betrayal and murder
حکایت وحشتناک خیانت و قتل

39. he was an accessory in the murder
او در قتل شریک جرم بود.

40. a blow had been delivered to the murder victim's forehead
ضربه ای به پیشانی مقتول وارد آمده بود.

41. a commission was appointed to investigate his murder
هیاتی برگزیده شد تا قتل او را بررسی کند.

42. every time he was asked about the murder he falsified
هر بار که درباره ی آن قتل از او پرسش می شد دروغ می گفت.

43. he is not guilty of his wife's murder
او در قتل زنش مقصر نیست (دست نداشته).

44. he was determined to avenge his father's murder
او مصمم بود قتل پدرش را تلافی کند.

45. the police apprehended two men accused of murder
پلیس دو مرد متهم به قتل را دستگیر کرد.

46. omar swore vengeance on everyone involved with the murder
عمر سوگند خورد که از همه ی کسانی که در آن جنایت دست داشته اند انتقام بگیرد.

47. the police roped off the scene of the murder
پلیس صحنه ی قتل را با نرده ی طنابی محصور کرد.

48. she was arrested on a charge of conspiracy to commit murder
به اتهام تبانی در ارتکاب قتل بازداشت شد.

49. the detective tried to ferret out the truth about the murder
کارآگاه کوشید که حقایق مربوط به جنایت را کشف کند.

50. the discovery of the bloody glove implicated him in the murder
کشف دستکش خونین،قاتل بودن او را زیر سئوال برد.

51. he established the fact that he was not there when the murder occurred
او این واقعیت را اثبات کرد که هنگام ارتکاب قتل آنجا نبوده است.

52. the brazillian police is refusing to extradite a man who is accused of murder in england
پلیس برزیل از استرداد مردی که در انگلیس متهم به قتل است خودداری می کند.

مترادف ها

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

ادمکشی (اسم)
butchery, murder, thuggery, thuggee, homicide, foul play, manslaughter

کشتار (اسم)
murder, planter, carnage, massacre

کشتن (فعل)
benumb, amortize, destroy, dispatch, administer, administrate, kill, murder, assassinate, mortify, amortise, fordo, extinguish, rat, burke, butcher, smite, knock off, misdo

بقتل رساندن (فعل)
brain, kill, murder, assassinate, slay

انگلیسی به انگلیسی

• illegal killing of human being by another person with hostile intent
illegally kill another person; destroy, ruin
murder is the crime of deliberately killing a person.
to murder someone means to commit the crime of killing them deliberately.
if someone gets away with murder, they do whatever they like and nobody punishes them; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

به عنوان اسم: یک دسته کلاغ
A Flock of Crows
murder
to destroy; ruin
https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/murder
نابود کردن:
در زبان باستانی اوستایی، واژه کهن وآریایی�مرتنmartan�, در زبان پهلوی �مرتنmortan� ودر فارسی امروزی مردن، وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، آلمانی، . . ) شده به صورتهای� ؛ murder, murden, murderer, murderous�
...
[مشاهده متن کامل]
در زبان انگلیسی به کار میرود. اگر مهاجرت آریاییها را مطاله کرده باشیم پی میبریم که مردمان آربایی از ایرانویج به بقیه مناطق دنیا از جمله اروپا ودیگر جاها رفته اند. زمانی که ایرانیان باستان نزدیک به چهار هزارسال قبل از میلاد وحتی بسیارقبل تر ار آن پوشش کاملی از لباسهای محلی داشته اند از جمله کلاه، سربندی، شال و ستره وشلوارهای گشاد لری، بلوچی، کردی، . . . گیوه و. . . و به اوج تمدن رسیده بودند اروپاییهای بسیاری روی درخت زندگی میکردند و بابرگ وگیاه بدن خود رامیپوشاندند. پوشش برگی داشتند بر طبق سندها و کشفیات باستانشناسی. حالا چطور این واژگان ریشه آلمانی دارند حتی بسیاری از دانشمندان وباستانشناسان ومورخان آلمانی بسیار خوشحالند که هم نژاد با ایرانیان هستند. استاد فریدون جنیدی وبسیاری از زبانشناسان دیگر قوم�ژرمن� را از �کرمان� ایران میدانند. کرمان> ژرمن. یعنی تبدیل کاف به ژ که تبدیلی رایج است در زبانهای آریایی. این تسلط و سیاست استعمارگران ( انگلیس گجستک، . . ) است در دنیای امروز وخصوصا دنیای فرهنگ زبان و زبانشناسی که به نفع خود زبانها را به هند و اروپایی تقسیم کرده اند. ایران در کتاب مقدس اوستا در مرکز جهان قرارداشته اشاره به�خونیرث�.

قتل، کشتار
این دو واژه رو در کنار هم بخاطر بسپارین:
murder: قتل عمد
manslaughter: قتل غیرعمد
البته murder به قتل رساندن هم معنی میده.
صرفا به معنای قتل عمد است و قتل شبه عمدی یا خطایی را شامل نمیشود
برعکس کلمه redroom که به معنی اتاق قرمز هست تو دیپ وب
Murder will out
ماه زیر ابر پنهان نمی ماند.
یک دسته کلاغ ( فقط کلاغ )
a murder of crows
کسل کننده
به قتل رساندن کسی از روی عمد
People aren't your property . This guy had a thousand other choices he could have made. instead of murdering his GF
درباره ریشه این واژه:
این واژه از پوروا آلمانی murthran گرفته شده و در سانسکریت mar� و جالبه در پهلوی ( فارسی میانه ) murtan که امروزه در فارسی مردن را داریم،
یک نکته دیگه: نام ماه پنجم خورشیدی ایرانی اَمِرِتات ( اَمُرداد ) است به معنی فرشته بی مرگ یا نامیرا است. پیشوند �اَ� وارونه ساز بوده.
...
[مشاهده متن کامل]

مُرداندن کسی.
حقوق: قتل عمد
دسته ( کلاغ ها ) - تعبیری شاعرانه که از آن برای اشاره به دسته ای از کلاغ ها استفاده می شود.
جنایت
قتل عمد
جمله = . He was sent to prison for the murder of a police officer
اقای جهانگرد murder همون قتل عمد هست. .

نوعی قتل ک همیشه غیر قانونیه هیچ جای دفاعی در دادگاه نداره ولی homicide میتونه قابل دفاع باشه مث دفاع از خود
در واقع murder حالت خاصی از homicide است.
قتل عمد
قتل
آدم کشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس