munificent

/mjuːˈnɪfɪsənt//mjuːˈnɪfɪsnt/

معنی: کریم، سخاوتمند، بخشنده
معانی دیگر: سخاوتمندانه، پر کرم، گشاده دست

جمله های نمونه

1. a munificent reward
پاداش سخاوتمندانه

2. A former student has donated a munificent sum of money to the college.
[ترجمه گوگل]یک دانشجوی سابق مبلغ هنگفتی به کالج اهدا کرده است
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز سابق مبلغ سخاوتمندانه ای را به این کالج اهدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He enjoys being munificent on a princely scale.
[ترجمه گوگل]او از بزرگواری در مقیاس شاهزاده لذت می برد
[ترجمه ترگمان]او از سخاوتمندانه بودن در یک ترازوی شاهانه برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the political field he supplied munificent financial support to the Liberal Party and its numerous causes.
[ترجمه گوگل]در زمینه سیاسی، او از حزب لیبرال و علل متعدد آن حمایت مالی کرد
[ترجمه ترگمان]در عرصه سیاست، به طور سخاوتمندانه حمایت مالی از حزب لیبرال و دلایل متعدد آن را تامین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is more munificent, this reward all roles can enjoy to the account number under!
[ترجمه گوگل]مهم‌تر این است که همه نقش‌ها می‌توانند از این پاداش به شماره حساب زیر لذت ببرند!
[ترجمه ترگمان]این پاداش به صورت سخاوتمندانه تر است، این پاداش می تواند از تعداد حسابی که در زیر آورده شده است لذت ببرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Has the munificent technical force and the abundant economic basis.
[ترجمه گوگل]دارای نیروی فنی فراوان و پایه اقتصادی فراوان است
[ترجمه ترگمان]دارای نیروی فنی و اساس اقتصادی فراوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is the first-class teacher?They have munificent bearing, advanced scientific attainments, upper humanities accomplishment and favorable psychological feature.
[ترجمه گوگل]معلم درجه یک چیست؟ آنها دارای توانمندی، دستاوردهای علمی پیشرفته، دستاوردهای بالای علوم انسانی و ویژگی روانی مطلوب هستند
[ترجمه ترگمان]معلم کلاس اول چیست؟ آن ها سخاوتمند، دستاوردهای علمی پیشرفته، دستاوردهای علوم انسانی بالا و ویژگی های روانی مطلوب دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In such context, between such gilt-lettered cloth-bound boards, the concession was nothing less than munificent.
[ترجمه گوگل]در چنین زمینه‌ای، بین چنین تخته‌های پارچه‌ای با حروف تذهیب، امتیاز چیزی کمتر از نعمت نبود
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایطی، بین این تابلوهای نقاشی شده با پارچه طلایی رنگ، این امتیاز چیزی کم تر از munificent بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His father gave him a half - dollar and his mother a quarter and he thought them munificent.
[ترجمه گوگل]پدرش نیم دلار و مادرش یک ربع به او دادند و او فکر کرد که آنها را بزرگوار می دانند
[ترجمه ترگمان]پدرش یک سکه نیم دلاری به او داد و فکر کرد که سخاوتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our property was confiscated, and loaned back to us by a munificent state.
[ترجمه گوگل]اموال ما مصادره شد و توسط یک ایالت به ما قرض داده شد
[ترجمه ترگمان]اموال ما مصادره شد و به صورت سخاوتمندانه در اختیار ما قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She exhorts me to accept that new position, although that position reward is not munificent.
[ترجمه گوگل]او به من توصیه می‌کند که آن موقعیت جدید را بپذیرم، اگرچه پاداش آن مقام بزرگ نیست
[ترجمه ترگمان]او مرا به قبول این وضع جدید تشویق می کند، هر چند که پاداش موقعیت به طور سخاوتمندانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certainly those who spread the message of Godhead are most munificent.
[ترجمه گوگل]یقیناً کسانی که پیام خدا را منتشر می کنند، بزرگوارترند
[ترجمه ترگمان]قطعا کسانی که پیام of را منتشر می کنند، سخاوتمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کریم (صفت)
merciful, benevolent, munificent

سخاوتمند (صفت)
noble, big-hearted, charitable, munificent, bounteous, lavish, magnanimous, free-handed, great-hearted, forgiving, open-handed, high-minded, large-hearted, whole-souled

بخشنده (صفت)
merciful, munificent, generous, bounteous, bountiful, gracious, placable, open-handed, good-hearted, indulgent, large-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• generous, lavish in giving
a munificent person is very generous; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: giving lavishly 🎁
🔍 مترادف: Generous
✅ مثال: The munificent donation from the philanthropist transformed the community center into a vibrant hub for local activities.
generous, beneficent, benevolent, bountiful, lavish, liberal, magnanimous, open - handed, philanthropic, unstinting
سخاوتمند، با گذشت، سخی، بخشنده. کریم
۱. بخشنده. کریم. گشاده دست. وهاب ۲. سخاوتمندانه
مثال:
Indeed you are the all - munificent
به راستی تو بخشنده و وهاب هستی.
�إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : munificence
✅️ صفت ( adjective ) : munificent
✅️ قید ( adverb ) : munificently
بخشنده ، سخاوتمند
مانی فکر میکنه یه سنت بده آدم بخشنده وسخاوتمندی میشه
مترادفش generous هست
بسیار بسیار سخاوتمند

بپرس