munching

پیشنهاد کاربران

✅ ملوچ ملوچ کردن ( هنگام غذا خوردن )
✅ eat noisily
مثال:
they munching on chips
✔ انها با سر و صدا چیپس می خوردند ( اینجا ملوچ ملوچ کردن واژه ی خوبی برای معنی کردن نیست )
he is munching
✔ او ملوچ ملوچ می کند
munching ( تغذیه )
واژه مصوب: دهان جُنبی
تعریف: الگوی حرکت دهان در نوزادان حدوداً شش ماهه که شامل حرکات منظم و پایین و بالا بردن فک پایین است
ملچ ملوچ کردن
جویدن

بپرس