mump

/mump//mump/

معنی: گدایی کردن، فریب دادن، خاموش وعبوس نشستن، ترشرو بودن، زیر لب گفتن
معانی دیگر: (محلی) زیرلبی گفتن، غرولند کردن، (قدیمی - خودمانی) استدعا کردن

جمله های نمونه

1. Measles, mumps and whooping cough are spreading again because children are not being vaccinated.
[ترجمه گوگل]سرخک، اوریون و سیاه سرفه دوباره در حال گسترش هستند زیرا کودکان واکسینه نمی شوند
[ترجمه ترگمان]سرخک، سرخجه و سیاه سرفه دوباره پخش می شوند چون کودکان واکسینه نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our youngest boy has gone down with mumps.
[ترجمه ام بی] کوچکترین پسر ما با بیماری اوریون گرفتار ( مریض ) شده
|
[ترجمه گوگل]کوچکترین پسر ما مبتلا به اوریون شده است
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک تر ما اوریون گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The illness was diagnosed as mumps.
[ترجمه گوگل]این بیماری به عنوان اوریون تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]بیماری تشخیص داده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child has the mumps.
[ترجمه گوگل]کودک اوریون دارد
[ترجمه ترگمان]بچه اوریون گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Think of it like the mumps.
[ترجمه گوگل]مثل اوریون به آن فکر کنید
[ترجمه ترگمان]به آن نوع اوریون فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An epidemic of measles, mumps or rubella is now possible.
[ترجمه گوگل]اپیدمی سرخک، اوریون یا سرخجه اکنون امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر اپیدمی سرخک، سرخجه یا سرخجه ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mumps Belladonna. Rapid onset and violent.
[ترجمه گوگل]اوریون بلادونا شروع سریع و خشونت آمیز
[ترجمه ترگمان]اوریون belladonna افزایش ناگهانی و خشونت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All doses of Hib, measles, mumps, rubella and varicella must be given on or after the first birthday.
[ترجمه گوگل]تمام دوزهای Hib، سرخک، اوریون، سرخجه و واریسلا باید در اولین تولد یا بعد از آن داده شود
[ترجمه ترگمان]میزان Hib سرخک و سرخک و آبله rubella و آبله مرغان باید به بعد از اولین سالگرد تولدشان تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were plenty of diseases. Scarlet fever, mumps, chicken pox, and whooping cough floated in the air.
[ترجمه گوگل]بیماری های زیادی وجود داشت مخملک، اوریون، آبله مرغان و سیاه سرفه در هوا شناور بودند
[ترجمه ترگمان]انواع و اقسام بیماری ها وجود داشت تب مخملک، اوریون، ابله مرغان و سیاه سرفه در هوا شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now 95 per cent of UK babies are immunised against diphtheria, tetanus, polio, measles, mumps and rubella before they are a year old.
[ترجمه گوگل]اکنون 95 درصد از نوزادان بریتانیا قبل از یک سالگی در برابر دیفتری، کزاز، فلج اطفال، سرخک، اوریون و سرخجه واکسینه شده اند
[ترجمه ترگمان]اکنون ۹۵ درصد از کودکان بریتانیا در مقابل دیفتری، کزاز، فلج اطفال، سرخک، سرخجه و سرخجه قبل از یک سال واکسینه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are lots of viruses; for example, one kind causes chickenpox, another mumps and other colds.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی ویروس وجود دارد به عنوان مثال، یک نوع باعث آبله مرغان، دیگری اوریون و سایر سرماخوردگی ها می شود
[ترجمه ترگمان]ویروس ها زیادی وجود دارند؛ برای مثال، یک نوع دلایل chickenpox، اوریون گرفته و دیگر سرما خوردگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I did get the usual childhood ailments, though, such as mumps, measles and chicken-pox.
[ترجمه گوگل]با این حال، من به بیماری های معمول دوران کودکی مبتلا شدم، مانند اوریون، سرخک و آبله مرغان
[ترجمه ترگمان]بیماری های معمول دوران کودکی مانند سرخک و سرخک و آبله مرغان به من سرایت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The vaccine is used to immunise children against measles, mumps and rubella.
[ترجمه گوگل]این واکسن برای ایمن سازی کودکان در برابر سرخک، اوریون و سرخجه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این واکسن برای ایمن سازی کودکان در برابر سرخک، سرخجه و سرخجه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Of course, I had all the usual childhood illnesses, like measles and mumps.
[ترجمه گوگل]البته من همه بیماری های معمول دوران کودکی مثل سرخک و اوریون را داشتم
[ترجمه ترگمان]البته، من هم مانند سرخک و اوریون دوران کودکی را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گدایی کردن (فعل)
beg, mump

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

خاموش و عبوس نشستن (فعل)
mump

ترشرو بودن (فعل)
mump

زیر لب گفتن (فعل)
mump

پیشنهاد کاربران

بپرس