mummer

/ˈmʌmər//ˈmʌmə/

معنی: بازیگر، هنرپیشه صامت، بازیگر نقابدار ایام نوئل
معانی دیگر: (انگلیس) کسی که جامه ی ویژه پوشیده و نقاب می زند (به ویژه در جشن ها و نمایش های ایام کریسمس)

جمله های نمونه

1. Stalls were out and there were mummers performing miracle plays.
[ترجمه گوگل]غرفه ها بیرون بودند و مومدارانی بودند که معجزه می کردند
[ترجمه ترگمان]Stalls بیرون بودند و mummers نمایشی اجرا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But the Christmas mummers remained - and some who read this will be able to recall them.
[ترجمه گوگل]اما مامرهای کریسمس باقی ماندند - و برخی از کسانی که این را می خوانند می توانند آنها را به خاطر بیاورند
[ترجمه ترگمان]اما نقاب داران کریسمس باقی ماندند - و کسی که این را خواند توانست آن ها را به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Capering through contemporary photography like a mummer gatecrashing the court ball, Jo Spence showed up all the medium's conceits.
[ترجمه گوگل]جو اسپنس که در عکاسی معاصر مانند مردی که به توپ زمین برخورد می کند، تمام خودپسندی های رسانه را نشان داد
[ترجمه ترگمان]جو اسپنس در حین عکاسی معاصر مانند یک mummer در مجلس رقص درباری، همه تصورات محیط را به خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kinch, the loveliest mummer of them all.
[ترجمه گوگل]کینچ، دوست داشتنی ترین مادر از همه آنها
[ترجمه ترگمان]Kinch، the mummer همه شون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do all these would-be triarchs provide mummer shows?
[ترجمه گوگل]آیا همه این سه‌سالاران بالقوه نمایش‌های عاشقانه ارائه می‌دهند؟
[ترجمه ترگمان]آیا تمام این کارها را می توان انجام داد و برنامه های mummer را ارائه داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is very ugly but a lovely mummer.
[ترجمه گوگل]او بسیار زشت است اما یک مادر دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی زشته اما یه هنرپیشه دوست داشتنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I tried to run off the master mummer cut off half my nose, so I had no choice but to go with them and learn to be amusing.
[ترجمه گوگل]وقتی می خواستم فرار کنم استاد مامر نصف بینی ام را برید، بنابراین چاره ای جز رفتن با آنها و یاد گرفتن سرگرمی نداشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که من سعی کردم از طرف master که نیمی از دماغم را کنده بود فرار کنم، بنابراین چاره ای نداشتم جز اینکه با آن ها بروم و یاد بگیرم که سرگرم کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The countryside had no grotesqueries or mummer shows . . . though it did have wells aplenty, to swallow up unwanted kittens, three-headed calves, and babes like him.
[ترجمه گوگل]حومه شهر هیچ گونه نمایش های عجیب و غریب یا نمایش های عاشقانه نداشت اگرچه چاه های فراوانی برای بلعیدن بچه گربه های ناخواسته، گوساله های سه سر و بچه هایی مانند او داشت
[ترجمه ترگمان]حومه شهر هیچ نمایشی نداشت و هیچ نمایشی نداشت، با وجود اینکه خیلی کار کرده بودند که بچه گربه ناخواسته را که سه تا سر داشت، قورت می دادند، و babes مثل او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A mummer playing a part.
[ترجمه گوگل]مادری که نقش بازی می کند
[ترجمه ترگمان] یه کمدین داره نقش بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If one talk with the teachers at Yorkshire, however, it quickly becomes clear that an impressive mummer of very capable and creative teachers work here.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر با معلمان یورکشایر صحبت کنید، به سرعت مشخص می شود که معلمان بسیار توانا و خلاقی در اینجا کار می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر کسی با معلم ها در یورک شر صحبت کند، به سرعت روشن می شود که یک mummer موثر از استادان بسیار توانا و خلاق در اینجا کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The word "mummer" has been linked to words such as mumble and mute and non-English words meaning mask because before the advent of these plays, mummers were people who did what?
[ترجمه گوگل]کلمه "مومر" را به کلماتی مانند mumble و mute و کلمات غیر انگلیسی به معنای ماسک پیوند داده اند زیرا قبل از ظهور این نمایشنامه ها، مامرها افرادی بودند که چه می کردند؟
[ترجمه ترگمان]کلمه \"mummer\" به کلماتی مانند mumble و کلمات گنگ و غیر انگلیسی به معنای ماسک متصل شده است، زیرا پیش از ظهور این نمایش ها، mummers مردمی بودند که این کار را انجام می دادند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His own father sold him to a slaver when he was three, but he grew up to be such a famous mummer that he bought his freedom.
[ترجمه گوگل]پدر خودش در سه سالگی او را به یک برده فروخت، اما او چنان بزرگ شد که به یک مادر معروف تبدیل شد که آزادی خود را خرید
[ترجمه ترگمان]وقتی که سه سالش بود پدرش او را به یک برده دار فروخت، اما بزرگ شد و از این طرف به این طرف و آن طرف رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازیگر (اسم)
actor, performer, puppeteer, mummer, stager

هنرپیشه صامت (اسم)
mummer

بازیگر نقابدار ایام نوئل (اسم)
mummer

انگلیسی به انگلیسی

• pantomime, actor, mime

پیشنهاد کاربران

بپرس