multiracial

/ˌməlˌtaɪˈreɪʃl̩//ˌmʌltiˈreɪʃl̩/

معنی: چند نژادی
معانی دیگر: چند نژادی

جمله های نمونه

1. in multiracial societies, racial concord is a must
در جوامع چند نژادی سازگاری نژادی از واجبات است.

2. We live in a multiracial society.
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه چند نژادی زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک جامعه چند نژادی زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. South Africa's first multiracial elections took place in 199
[ترجمه گوگل]اولین انتخابات چند نژادی آفریقای جنوبی در سال 199 برگزار شد
[ترجمه ترگمان]اولین انتخابات چند نژادی آفریقای جنوبی در سال ۱۹۹ برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The multiracial ensemble provides cushiony support to Anderson and other vocal soloists in traditional and original music.
[ترجمه گوگل]گروه چند نژادی از اندرسون و سایر تکنوازان آواز در موسیقی سنتی و اصلی پشتیبانی می کند
[ترجمه ترگمان]گروه چند نژاده، حمایت cushiony را از اندرسون و other soloists در موسیقی سنتی و اصلی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the multiracial, multicultural society which the United Kingdom has become, there are adjustments to be made on all sides.
[ترجمه گوگل]در جامعه چند نژادی و چندفرهنگی که بریتانیا به آن تبدیل شده است، باید از همه طرف اصلاحاتی انجام شود
[ترجمه ترگمان]در جامعه چند نژادی و چند نژادی که بریتانیا تبدیل به آن شده است، تنظیماتی وجود دارد که باید از همه طرف ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Curtis' incipiently multiracial ideas seemed at first rather startling to some other members of the Round.
[ترجمه گوگل]ایده های چند نژادی اولیه کورتیس در ابتدا برای برخی دیگر از اعضای راند شگفت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کورتیس incipiently چند نژاده به نظر می رسد که در ابتدا به نظر برخی دیگر از سایر اعضای این دور شگفت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anxieties about the cohesion of multiracial societies are in fact not about cohesion, but about difference, about accepting otherness.
[ترجمه گوگل]نگرانی در مورد انسجام جوامع چند نژادی در واقع مربوط به انسجام نیست، بلکه مربوط به تفاوت، پذیرش غیریت است
[ترجمه ترگمان]anxieties در مورد انسجام جامعه دورگه در حقیقت در مورد انسجام نیست، بلکه در مورد تفاوت، در مورد پذیرش افراد دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Hawaii, for instance — where the multiracial group accounts for 23 percent of the population, highest of any state — the growth since 2000 was 2 6 percent.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در هاوایی - جایی که گروه چند نژادی 23 درصد جمعیت را تشکیل می دهد، که بالاترین میزان از هر ایالت است - رشد از سال 2000 تاکنون 26 درصد بوده است
[ترجمه ترگمان]برای مثال در هاوایی - جایی که گروه چند نژادی ۲۳ درصد جمعیت را تشکیل می دهد، بالاترین میزان رشد از سال ۲۰۰۰ تا ۲ درصد رشد داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Warm up: Our country is a united multiracial country.
[ترجمه گوگل]گرم کردن: کشور ما یک کشور چند نژادی متحد است
[ترجمه ترگمان]گرم کردن: کشور ما یک کشور متحد چند نژادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This together with a multiracial society, informal lifestyle and agreeable climate, lures foreigners to its shores.
[ترجمه گوگل]این به همراه یک جامعه چند نژادی، سبک زندگی غیررسمی و آب و هوای مطلوب، خارجی ها را به سواحل خود می کشاند
[ترجمه ترگمان]این موضوع همراه با یک جامعه چند نژادی، سبک زندگی غیر رسمی و آب و هوای مطبوع، خارجیان را به سواحل خود جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And multiracial child actors are now more likely to be tapped for television advertisements.
[ترجمه گوگل]و بازیگران چند نژادی کودک در حال حاضر بیشتر به احتمال زیاد برای تبلیغات تلویزیونی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]و حال بازیگران چند نژاده هم اکنون به احتمال بیشتری برای تبلیغات تلویزیونی استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Qinghai province is a multiracial place.
[ترجمه گوگل]استان چینگهای یک مکان چند نژادی است
[ترجمه ترگمان]استان چینگهای یک منطقه چند نژادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Topics about racial relations are sensitive multiracial society, given the complex geopolitical milieu in Southeast Asia.
[ترجمه گوگل]با توجه به محیط پیچیده ژئوپلیتیکی در جنوب شرقی آسیا، موضوعات مربوط به روابط نژادی، جامعه چند نژادی حساس است
[ترجمه ترگمان]موضوعات مربوط به روابط نژادی، جامعه چند نژاده است که به محیط ژئوپلیتیکی پیچیده در جنوب شرقی آسیا دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It presents multiracial, abundant, and complicated city culture of the masses life.
[ترجمه گوگل]فرهنگ شهری چند نژادی، فراوان و پیچیده زندگی توده ها را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آن فرهنگ چند نژادی، فراوان، و پیچیده شهر زندگی توده ها را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Working in a multiracial community had brought him up against the realities of intolerance.
[ترجمه گوگل]کار در یک جامعه چند نژادی او را در برابر واقعیت های عدم مدارا قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]کار کردن در یک جامعه چند نژاده، او را به حقایق عدم تحمل کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چند نژادی (صفت)
multiracial

انگلیسی به انگلیسی

• composed of several races; pertaining to many ethnic groups
something that is multiracial consists of or involves people of many different nationalities and cultures.

پیشنهاد کاربران

بپرس