multiprogramming


معنی: عملکرد چند برنامهای
معانی دیگر: عملکرد چند برنامه ای

جمله های نمونه

1. In multiprogramming, the environment in which high priority programs are executed.
[ترجمه گوگل]در چندبرنامه‌نویسی، محیطی است که برنامه‌های با اولویت بالا در آن اجرا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در multiprogramming، محیطی که در آن برنامه های اولویت بالا اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In multiprogramming priority programs are executed.
[ترجمه گوگل]در چندبرنامه نویسی برنامه های اولویت دار اجرا می شوند
[ترجمه ترگمان]در برنامه های اولویت multiprogramming اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For example, assume a multiprogramming environment with a round - robin CPU - scheduling algorithm.
[ترجمه گوگل]برای مثال، یک محیط چندبرنامه‌نویسی را با یک الگوریتم زمان‌بندی CPU دور روبین فرض کنید
[ترجمه ترگمان]برای مثال، فرض کنید که یک محیط multiprogramming با الگوریتم زمانبندی مبتنی بر پردازنده round است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A multiprogramming operating system builds on this base, adding modules to manage processor time, main memory space, and peripheral devices.
[ترجمه گوگل]یک سیستم عامل چندبرنامه‌نویسی مبتنی بر این پایه است و ماژول‌هایی را برای مدیریت زمان پردازنده، فضای حافظه اصلی و دستگاه‌های جانبی اضافه می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک سیستم عامل multiprogramming بر روی این پایه ساخته می شود و modules را برای مدیریت زمان پردازنده، فضای حافظه اصلی و وسایل جانبی اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In multiprogramming, the conditions under which low - priority programs are executed.
[ترجمه گوگل]در چندبرنامه‌نویسی، شرایطی که در آن برنامه‌های با اولویت پایین اجرا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در multiprogramming، شرایطی که تحت آن برنامه های اولویت پایین اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This technique is known as multiprogramming.
[ترجمه گوگل]این تکنیک به چند برنامه نویسی معروف است
[ترجمه ترگمان]این روش به عنوان multiprogramming شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In some multiprogramming systems, a value used to define or limit the access rights of programs.
[ترجمه گوگل]در برخی از سیستم‌های چندبرنامه‌نویسی، مقداری برای تعریف یا محدود کردن حقوق دسترسی برنامه‌ها استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در برخی سیستم های multiprogramming، یک مقدار مورد استفاده برای تعیین یا محدود کردن حقوق دسترسی به برنامه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Performance is increased by attempting to keep CPU and I/O devices busy at all times through buffering, off-line operation, spooling, and multiprogramming.
[ترجمه گوگل]با تلاش برای مشغول نگه داشتن دستگاه های CPU و I/O همیشه از طریق بافر، عملیات آفلاین، اسپولینگ و چندبرنامه نویسی، کارایی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]عملکرد با تلاش برای حفظ CPU و I \/ O در تمام زمان ها از طریق بافر، عملیات خارج از خط، spooling و multiprogramming افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some key issues of this technique, including interrupt simulation, exception handling and the construction of multiprogramming environment, are also elaborated.
[ترجمه گوگل]برخی از مسائل کلیدی این تکنیک، از جمله شبیه‌سازی وقفه، مدیریت استثنا و ساخت محیط چندبرنامه‌نویسی نیز شرح داده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]برخی از مسایل کلیدی این تکنیک، از جمله شبیه سازی وقفه، کنترل استثنا و ساخت محیط multiprogramming نیز به تفصیل شرح داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A term used with respect to programs in a multiprogramming ( often, virtual storage ) system.
[ترجمه گوگل]اصطلاحی که با توجه به برنامه‌ها در یک سیستم چندبرنامه‌نویسی (اغلب، ذخیره‌سازی مجازی) استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]اصطلاحی که با توجه به برنامه ها در یک سیستم multiprogramming (اغلب، ذخیره مجازی)مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The distribution of memory areas or peripheral units to a specific program in a multiprogramming computer.
[ترجمه گوگل]توزیع مناطق حافظه یا واحدهای جانبی به یک برنامه خاص در یک کامپیوتر چندبرنامه‌نویسی
[ترجمه ترگمان]توزیع مناطق حافظه یا واحدهای حاشیه ای به یک برنامه خاص در کامپیوتر multiprogramming
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Computers are so fast that a human being cannot effectively make such real- time choices. On most multiprogramming system, the processor's time is managed by an operating system module.
[ترجمه گوگل]رایانه‌ها آنقدر سریع هستند که انسان نمی‌تواند چنین انتخاب‌هایی را در زمان واقعی انجام دهد در اکثر سیستم‌های چندبرنامه‌نویسی، زمان پردازنده توسط یک ماژول سیستم عامل مدیریت می‌شود
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها به قدری سریع هستند که انسان نمی تواند به طور موثر چنین انتخاب های زمان واقعی را انجام دهد در اکثر سیستم های multiprogramming، زمان پردازنده با یک ماژول سیستم عامل اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An executive program that controls the activities of independent programs in a multiprogramming or time - shared system .
[ترجمه گوگل]یک برنامه اجرایی که فعالیت های برنامه های مستقل را در یک سیستم چندبرنامه ای یا اشتراک زمانی کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]یک برنامه اجرایی که فعالیت های برنامه های مستقل در یک سیستم multiprogramming یا زمان تقسیم را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In some systems, a classification of jobs in a multiprogramming environment that are neither"foreground"(high priority) nor"background"(low priority).
[ترجمه گوگل]در برخی از سیستم‌ها، طبقه‌بندی مشاغل در یک محیط چندبرنامه‌نویسی که نه «پیش‌زمینه» (اولویت بالا) و نه «پس‌زمینه» (اولویت پایین) هستند
[ترجمه ترگمان]در برخی سیستم ها، طبقه بندی مشاغل در محیط multiprogramming که نه \"پیش زمینه\" (اولویت بالا)و نه \"پس زمینه\" (اولویت پایین)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عملکرد چند برنامه ای (اسم)
multiprogramming

تخصصی

[کامپیوتر] عملکرد چند برنامه ای . - برنامه نویسی چند گانه اجرای همزمان بیش از یک برنامه در یک کامپیوتر به وسیله ی اشتراک زمان . نگاه کنید به timesharing . multitasking .
[برق و الکترونیک] برنامه نویسی چند گانه برنامه نویسی که امکان انجام دو یا چند عملیات حسابی یا منطقی را با یک کامپیوتر به طور همزمان یا بر اساس اشتراک زمانی فراهم می کند . -
[حسابداری] سیستمهای چند برنامه ای

پیشنهاد کاربران

بپرس