multiplication

/ˌməltəpləˈkeɪʃn̩//ˌmʌltɪplɪˈkeɪʃn̩/

معنی: افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری
معانی دیگر: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب

جمله های نمونه

1. multiplication table
جدول ضرب

2. scalar multiplication
ضرب نردکی

3. the multiplication of city crimes
ازدیاد جنایات شهری

4. to know the multiplication table
جدول ضرب را بلد بودن

5. to prevent a beetle's multiplication
از زاد و ولد سوسک جلوگیری کردن

6. division is the inverse operation of multiplication
تقسیم،عمل مقابل (واروی) ضرب است.

7. We had multiplication tables drilled into us at school.
[ترجمه گوگل]ما در مدرسه جداول ضرب را روی خودمان سوراخ کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]ما جدول ضرب دیده بودیم که در مدرسه به ما کمک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There will be simple tests in addition, subtraction, multiplication and division.
[ترجمه گوگل]تست های ساده ای به اضافه، تفریق، ضرب و تقسیم وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آزمون های ساده علاوه، تفریق، ضرب و تقسیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Multiplication of cells leads to rapid growth of the organism.
[ترجمه گوگل]تکثیر سلول ها منجر به رشد سریع ارگانیسم می شود
[ترجمه ترگمان]ضرب سلول های منجر به رشد سریع ارگانیسم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teacher hammers away at the multiplication tables.
[ترجمه گوگل]معلم جدول ضرب را چکش می کند
[ترجمه ترگمان]معلم در جدول ضرب چکش می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In some places the desert spreads, with multiplication of some of its sections; while elsewhere it retreats.
[ترجمه گوگل]در برخی نقاط کویر گسترش می یابد و بخش هایی از آن چند برابر می شود در حالی که در جاهای دیگر عقب نشینی می کند
[ترجمه ترگمان]در بعضی جاها صحرا با ضرب بعضی از بخش ها گسترش می یابد، در حالی که جاه ای دیگر عقب می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certainly the Industrial Revolution, with its multiplication of domestic objects, reverses that emphasis between 1817 and 183
[ترجمه گوگل]مسلماً انقلاب صنعتی، با تکثیر اشیای خانگی، این تأکید را بین سال‌های 1817 و 183 معکوس می‌کند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که انقلاب صنعتی با افزایش تعداد اشیا داخلی، آن تاکید را میان ۱۸۱۷ و ۱۸۳ تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 2 x 3 is an easy multiplication.
[ترجمه گوگل]2×3 یک ضرب آسان است
[ترجمه ترگمان]۲ x ۳ ضرب آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. D. S. Stanislavsky says it's the multiplication table syndrome.
[ترجمه گوگل]D S Stanislavsky می گوید که این سندرم جدول ضرب است
[ترجمه ترگمان]د م Stanislavsky می گوید این سندروم جدول ضرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This same tenfold multiplication factor is found in the figures of the Levites in the book of Numbers.
[ترجمه گوگل]همین ضریب ضرب ده برابری در شکلهای لاویان در کتاب اعداد یافت می شود
[ترجمه ترگمان]این فاکتور ضرب در ارقام کتاب اعداد در کتاب اعداد یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Replacement is dependent on the continued multiplication of immortal stem cells.
[ترجمه گوگل]جایگزینی به تکثیر مداوم سلول های بنیادی جاودانه بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تعویض به تکثیر مداوم سلول های بنیادی سالم بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

تکثیر (اسم)
increase, propagation, reproduction, multiplication, duplication, proliferation, pullulation

بس شماری (اسم)
multiplication

تخصصی

[برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها .
[مهندسی گاز] ضرب
[بهداشت] تکثیر - ازدیاد
[ریاضیات] ضربی، ضرب

انگلیسی به انگلیسی

• act or state of being multiplied; (mathematics) basic mathematical operation in which one quantity is multiplied by another (i.e. 4 x 2 = 8); increase in quantity; reproduction, procreation
multiplication is the process of calculating the result of one number multiplied by another.
the multiplication of things of a particular kind is a large increase in the number or amount of them.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : multiply
✅️ اسم ( noun ) : multiplication / multiplicity / multiple / multiplier
✅️ صفت ( adjective ) : multiple / multiplicative
✅️ قید ( adverb ) : multiplicatively
ضرب
تکثیر
عمل ضرب در ریاضیات
increased by a multiple of
The vitamin increased in the body
عمل ضرب

بپرس