mullah

/ˈmələ//ˈmʌlə/

معنی: ملا، اخوند
معانی دیگر: فارسی ملا

جمله های نمونه

1. Both brothers followed the family tradition and became mullahs.
[ترجمه گوگل]هر دو برادر از سنت خانوادگی پیروی کردند و ملا شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو برادر از سنت خانواده پیروی کردند و به روحانیون تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus the mullahs can legitimately incite revolution, and since the seventh century they have done so.
[ترجمه گوگل]بنابراین آخوندها می توانند به طور مشروع انقلاب کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]بنابراین روحانیون می توانند به طور قانونی انقلاب را تحریک کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. S. policy drives the mullahs up the wall.
[ترجمه گوگل]سیاست S آخوندها را از دیوار بالا می راند
[ترجمه ترگمان]این سیاست جنوبی روحانیون را به بالای دیوار کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Mullahs nest great battle with the Shah came over his White Revolution in the early 1960's.
[ترجمه گوگل]نبرد بزرگ لانه ملاها با شاه بر سر انقلاب سفید او در اوایل دهه 1960 رخ داد
[ترجمه ترگمان]نبرد بزرگ ملاها با شاه در اوایل دهه ۱۹۶۰ بر سر انقلاب سفید او رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mullahs were no better at curing characteristic third world socio-economic ills than the secular regimes they despised.
[ترجمه گوگل]آخوندها در درمان بیماری های اجتماعی-اقتصادی جهان سوم بهتر از رژیم های سکولاری که آنها را تحقیر می کردند، نبودند
[ترجمه ترگمان]روحانیون در درمان مشکلات اجتماعی - اقتصادی جهان نسبت به رژیم های سکولار که تحقیر می کردند، بهتر نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His luxuriant beard was red: he was Banda's mullah.
[ترجمه گوگل]ریش پر زرق و برقش سرخ بود: ملا بنده بود
[ترجمه ترگمان]ریش انبوه او قرمز بود: ملا با ندا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Mullahs remained a dominant influence until the twentieth century when the Pahlavis attempted to curb them.
[ترجمه گوگل]ملاها تا قرن بیستم تا زمانی که پهلوی ها تلاش کردند آنها را مهار کنند، نفوذ مسلط باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]ملاها نفوذ عمده خود را تا قرن بیستم داشتند که the تلاش کرد آن ها را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "The Only Solution Is Jihad Against the Invaders," says one. "Mullah Omar Is a Dagger Raised to Strike Each Occupier," says another.
[ترجمه گوگل]یکی می گوید: «تنها راه حل جهاد با متجاوزان است دیگری می گوید: «ملا عمر خنجری است که برای ضربه زدن به هر اشغالگر برافراشته شده است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر می گوید: \"راه حل، جهاد علیه the است،\" ملا عمر یک Dagger است که برای حمله به هر occupier بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Afghan government says Mullah Muhammad Omar, the Taliban leader, is based in Quetta, the capital of Baluchistan.
[ترجمه گوگل]دولت افغانستان می گوید ملا محمد عمر، رهبر طالبان در کویته، پایتخت بلوچستان مستقر است
[ترجمه ترگمان]دولت افغانستان می گوید ملا محمد عمر، رهبر طالبان، در کویته، مرکز بلوچستان مستقر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once a week, download Mullah Omar and his posse of theocrats spittin' mad chatter from their hideout in the mountains near Tora Bora.
[ترجمه گوگل]هفته ای یک بار، ملا عمر و تئوکرات ها را از مخفیگاهشان در کوه های نزدیک تورا بورا دانلود کنید
[ترجمه ترگمان]هفته ای یک بار ملا عمر و گروهی از theocrats spittin را از مخفیگاه خود در کوهستان های نزدیک تورا بورا دانلود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He couldn't talk to the Taliban leader Mullah Mohammed Omar, he said, because he couldn't be found and neither could the Taliban Council.
[ترجمه گوگل]او گفت که او نمی توانست با ملا محمد عمر رهبر طالبان صحبت کند، زیرا او و شورای طالبان هم نمی توانست پیدا شود
[ترجمه ترگمان]او گفت که او نمی تواند با ملا محمد عمر رهبر طالبان صحبت کند، زیرا او نتوانسته است پیدا شود و نه شورای طالبان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's also Mullah Khaqsar who used to execute the writ of the Taliban.
[ترجمه گوگل]ملا خاقسار نیز وجود دارد که دستورات طالبان را اجرا می کرد
[ترجمه ترگمان]ملا Khaqsar هم وجود دارد که برای اعدام حاکمیت طالبان استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The supreme Taliban leader, Mullah Mohammad Omar, made the city his headquarters when the Taliban came to power in 199
[ترجمه گوگل]رهبر عالی طالبان، ملا محمد عمر، با به قدرت رسیدن طالبان در سال 199، شهر را مقر خود قرار داد
[ترجمه ترگمان]ملا محمد عمر، رهبر عالی طالبان، در زمانی که طالبان در ۱۹۹ راس قدرت قرار گرفت، این شهر را مقر خود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nominally, all the councils look to Mullah Omar for guidance. In reality each province and district has its own dynamics.
[ترجمه گوگل]اسماً همه شوراها به ملاعمر برای راهنمایی نگاه می کنند در واقع هر استان و ولسوالی پویایی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، همه شوراها برای هدایت به ملا عمر نگاه می کنند در واقع هر استان و ناحیه پویایی خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You are right that Seurat Mullah?
[ترجمه گوگل]راست می گویی سورات ملا؟
[ترجمه ترگمان]حق با تو است، Seurat؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملا (اسم)
clergyman, mullah

اخوند (اسم)
mullah

انگلیسی به انگلیسی

• teacher or learned man of the sacred islamic law; regional judge (turkish)

پیشنهاد کاربران

شیخ
آخوند ( مسلمان ) ؛ ملا
مُلّا به فردی ( مرد یا زن ) گفته می شود که در امور مذهبیِ اسلام و قوانین شریعت تحصیل کرده یا می کند. این واژه از کلمه عربی مَوْلیٰ به ملا تغییر یافته که به معنی ارباب و هدایت گر است. ملا در عربی نیز به
...
[مشاهده متن کامل]
کار می رود. در کشورهایی با جمعیت مذهبیِ زیاد، مثل ایران و افغانستان و تاجیکستان، ملا به مسئولان امور مذهبی در مساجد گفته می شود.

بپرس