mulish

/ˈmjuːlɪʃ//ˈmjuːlɪʃ/

معنی: ترشرو، کله شق، چموش، لجوج، قاطر مانند
معانی دیگر: لجباز، یکدنده، خیره سر، چشم سفید، استرسان

جمله های نمونه

1. her husband is mulish and bad-tempered
شوهرش لجوج و کج خلق است.

2. He was so mulish that my admonitions just flowed over him.
[ترجمه گوگل]او به قدری بداخلاق بود که پندهای من فقط بر او جاری شد
[ترجمه ترگمان]او به قدری گستاخ بود که admonitions از روی او بیرون می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. George could sometimes be almost mulish!
[ترجمه گوگل]جورج گاهی اوقات می‌توانست تقریباً بدبین باشد!
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که جورج هم گاهی مثل یک دختر هرزه به نظر برسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Between the listing buoys and sandbanks two mulish tugs were pulling a tanker loaded with glass from Pilkington's.
[ترجمه گوگل]بین شناورهای لیست و سواحل شنی، دو یدک کش مولیش در حال کشیدن یک تانکر پر از شیشه از Pilkington بودند
[ترجمه ترگمان]در بین تهیه لیست buoys و sandbanks دو کشتی یدک کش حامل یک تانکر حامل شیشه از پیل کینگ تون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When he got that mulish look there was no talking to him.
[ترجمه گوگل]زمانی که او آن قیافه ی نابغه را پیدا کرد دیگر با او صحبتی نشد
[ترجمه ترگمان]وقتی که به این نگاه گستاخ رسید، با او حرف نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Implacable, with arms folded, and a mulish pout.
[ترجمه گوگل]تسلیم ناپذیر، با بازوهای جمع شده، و پوکه مولیش
[ترجمه ترگمان]Implacable، دست ها را به روی سینه جمع کرده و اخم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's a very headstrong and mulish person most of the time, but underneath I think he's quite vulnerable.
[ترجمه گوگل]او در بیشتر مواقع یک فرد بسیار سرسخت و بداخلاق است، اما من فکر می کنم که او کاملاً آسیب پذیر است
[ترجمه ترگمان]او خیلی کله شق و کله شق است، بیشتر اوقات، اما در زیر نظر من او کاملا آسیب پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A giant mulish horse team saved city of sweet day heart to set out from Qinghai.
[ترجمه گوگل]یک تیم غول پیکر اسب مولیش شهر با قلب شیرین را نجات داد تا از چینگهای حرکت کند
[ترجمه ترگمان]یک تیم قدرتمند اسب mulish شهر of را نجات داد تا از چینگ های به بیرون راه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Says Mulish, The human life journey cannot be charted by a single curving line.
[ترجمه گوگل]مولیش می گوید، سفر زندگی انسان را نمی توان با یک خط منحنی ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]mulish می گوید: سفر زندگی انسان را نمی توان با یک خط منحنی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "You mulish guy, what the hell are you seeking?" the monster demanded in a stern voice.
[ترجمه گوگل]"ای مرد نازک، لعنتی به دنبال چه هستی؟" هیولا با صدای خشن خواست
[ترجمه ترگمان]\"تو یه آدم کله شق، تو دنبال چه کوفتی هستی؟\" هیولا با صدای خشنی از او پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترشرو (صفت)
acid, vinegary, angry, grumpy, moody, morose, sullen, petulant, crabbed, dogged, gloomy, sulky, ill-humored, chuffy, rusty, mulish, gruff, huffy, humpy, pettish, huffish, ill-humoured, ill-natured, snuffy, vinegarish

کله شق (صفت)
stomachy, obstinate, restive, stubborn, bull-headed, pertinacious, mulish, pigheaded, stiff-necked

چموش (صفت)
restive, cantankerous, outlaw, mulish, skittish, shifting, nappy, jibbing, rowdy

لجوج (صفت)
persistent, opinionated, dogged, obstinate, set, stubborn, stuffy, intractable, obstreperous, pertinacious, mulish, obdurate, dour, irrefragable, waspish

قاطر مانند (صفت)
mulish

انگلیسی به انگلیسی

• stubborn as a mule, obstinate, unwilling to yield or comply
someone who is mulish is unwilling to change their attitude or to do what other people tell them to do.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mulishness
✅️ صفت ( adjective ) : mulish
✅️ قید ( adverb ) : mulishly

بپرس