muggy

/ˈməɡi//ˈmʌɡi/

معنی: گرم، خفه، گرفته
معانی دیگر: (هوا) گرم و مرطوب، مرطوب

جمله های نمونه

1. muggy weather
هوای گرم و مرطوب

2. Summer is hot and muggy in the Deep South.
[ترجمه حبیب بهبهانی] دراعماق جنوب ، تابستان همواره گرم و شرجی ست.
|
[ترجمه گوگل]تابستان در اعماق جنوب گرم و سرد است
[ترجمه ترگمان]تابستان گرم و گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was hot and muggy in the valley and it looked like rain.
[ترجمه حبیب بهبهانی] در دره هوابشدت شرجی بود ، به نحوی که انگار باران می بارید.
|
[ترجمه گوگل]در دره گرم و گل آلود بود و شبیه باران بود
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و گرم بود و مثل باران به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When it's hot and muggy, no one feels like working.
[ترجمه حبیب بهبهانی] وقتی هوا شرجی ست ، برای هیچ کس حس و حالی برای کار باقی نمی ماند.
|
[ترجمه گوگل]وقتی هوا گرم و گل آلود است، هیچکس حوصله کار کردن ندارد
[ترجمه ترگمان]وقتی گرم و گرم است، کسی احساس نمی کند که کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was warm again, warm and muggy.
[ترجمه Rosie] دوباره گرم بود، گرم و خفه کننده.
|
[ترجمه حبیب بهبهانی] بازهم هوا بمانند قبل گرم و مرطوب بود.
|
[ترجمه گوگل]دوباره گرم بود، گرم و گل آلود
[ترجمه ترگمان]دوباره گرم و گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was muggy and overcast.
[ترجمه گوگل]گل آلود و ابری بود
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و ابری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The previous autumn, the muggy monsoon heat had begun to diminish on the very day following the festival of Dusshera.
[ترجمه گوگل]پاییز قبل، از همان روز پس از جشنواره دوشرا، از شدت گرمای موسمی کاسته شده بود
[ترجمه ترگمان]پاییز گذشته، گرمای ناشی از باران های موسمی در روز بعد از جشنواره Dusshera به تدریج کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a hot, very muggy evening.
[ترجمه گوگل]یک عصر داغ و بسیار گرم بود
[ترجمه ترگمان]غروب بسیار گرم و گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is another hot muggy day.
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از روزهای داغ داغ است
[ترجمه ترگمان]روز گرم و مرطوب دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a warm muggy afternoon, and it looked like it would rain.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر گرمی بود و به نظر می رسید که باران می بارد
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر گرم و گرم بود و به نظر می رسید باران می بارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But on this muggy August afternoon, with no open windows, its failure is guaranteed.
[ترجمه گوگل]اما در این بعد از ظهر تیره ماه اوت، بدون پنجره های باز، شکست آن تضمین شده است
[ترجمه ترگمان]اما در این ماه آگوست بعد از ظهر، بدون پنجره باز، شکست آن تضمین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a hot and muggy night, and Roosevelt seemed in an irritable mood.
[ترجمه گوگل]شبی گرم و پر از تنش بود و روزولت در خلق و خوی عصبانی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]شب گرمی بود و هوا گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sometimes It be quite close and muggy.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کاملاً نزدیک و کدر است
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها خیلی به هم نزدیک و muggy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Washington is still incredibly hot and muggy, though the leaves have started turning.
[ترجمه گوگل]واشنگتن هنوز به طرز باورنکردنی گرم و گل آلود است، اگرچه برگ ها شروع به چرخیدن کرده اند
[ترجمه ترگمان]واشنگتن هنوز به شدت داغ و داغ است، اگرچه برگ ها شروع به تغییر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the damp and muggy environment without an air - conditioner, everyone feels sticky and wet.
[ترجمه گوگل]در محیط مرطوب و گل آلود بدون کولر، همه احساس چسبندگی و خیس شدن می کنند
[ترجمه ترگمان]در محیط مرطوب و مرطوب بدون تهویه مطبوع، همه احساس چسبندگی و مرطوب شدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرم (صفت)
ardent, hot, ebullient, warm, peppery, thermal, muggy, warmish, perfervid

خفه (صفت)
stuffy, muggy, hoarse, choked, strangled, suffocated, choky

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

انگلیسی به انگلیسی

• hot and humid (weather)
muggy weather is unpleasantly warm and damp.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Uncomfortably warm 🌫️
🔍 مترادف: Humid
✅ مثال: The weather was muggy and uncomfortable, making it hard to breathe
SYN. humid
دَم کرده
دَم دار
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان آب و هوای نامساعد:
✅️ bone - dry – completely without water or moisture
✅️ fierce – very strong or severe
✅️ foul – unpleasant, with rain, snow, or wind
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ gale - force – an extremely strong wind
✅️ gusty – the wind blowing in gusts
✅️ harsh – extremely cold and unpleasant
✅️ humid – hot and wet in a way that makes you feel uncomfortable
✅️ muggy – warm in an unpleasant way because the air feels wet
✅️ murky – dark and unpleasant because of fog, clouds, etc.
✅️ severe – extremely unpleasant and likely to cause harm or damage
✅️ sultry – the air is hot and slightly wet
✅️ threatening – clouds, skies, or seas show that the weather is likely to be bad
✅️ torrential – rain falling in large amounts
✅️ unseasonable – not the type of weather that you expect in a particular season
✅️ windy – with a lot of wind
منبع: www. writerswrite. co. za

شرجی

بپرس