muddied

جمله های نمونه

1. exhaustion gradually muddied his mind
خستگی کم کم فکر او را مختل کرد.

2. horses crossing the brook muddied its water
اسب هایی که از نهر رد می شدند آب آن را گل آلود می کردند.

3. She had muddied her white dress.
[ترجمه گوگل]لباس سفیدش را گل آلود کرده بود
[ترجمه ترگمان]پیراهن سفیدش را گل آلود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Overseas the legal issues are more muddied.
[ترجمه گوگل]در خارج از کشور مسائل حقوقی بیشتر مبهم است
[ترجمه ترگمان]در خارج از کشور مشکلات قانونی مبهم تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Industrial activity has muddied the river.
[ترجمه گوگل]فعالیت های صنعتی رودخانه را گل آلود کرده است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های صنعتی رودخانه را گل آلود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She deliberately muddied the waters by constantly referring to other irrelevant cases.
[ترجمه گوگل]او عمدا با مراجعه مداوم به موارد نامربوط دیگر آب ها را گل آلود کرد
[ترجمه ترگمان]او به عمد با توجه به پرونده های غیر مرتبط با آب muddied می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ground still smelled of rain and they muddied their shoes.
[ترجمه گوگل]زمین هنوز بوی باران می داد و کفش هایشان را گل آلود کردند
[ترجمه ترگمان]زمین هنوز بوی باران می داد و کفش های خود را گل آلود می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two men with muddied faces and bracken on their helmets are in a ruined building, trying to spot an enemy rifleman.
[ترجمه گوگل]دو مرد با صورت‌های گل آلود و کلاه‌های برهنگی در ساختمانی مخروبه هستند و سعی می‌کنند یک تفنگدار دشمن را ببینند
[ترجمه ترگمان]دو مرد با چهره های گل آلود و سرخس، کلاه های خود را در یک ساختمان مخروبه به سر می برند و سعی می کنند دشمن را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her own parents had muddied those waters irremediably.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر خودش آن آب ها را به طور غیرقابل جبرانی گل آلود کرده بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش آن آب ها را گل آلود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Barclaycard and Lloyds Bank muddied the waters even more by offering tiered rates.
[ترجمه گوگل]Barclaycard و Lloyds Bank با ارائه نرخ‌های پلکانی آب‌ها را بیشتر گل‌آلود کردند
[ترجمه ترگمان]Barclaycard و Lloyds Bank حتی با ارائه نرخ چند لایه، این آب ها را گل آلود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Emotionalism muddied the discussion.
[ترجمه گوگل]احساس گرایی بحث را تیره و تار کرد
[ترجمه ترگمان]بحث را زیر و رو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plot gets muddied with the whose-been-sleeping-with-whom scenario and much shifty eye gazing.
[ترجمه گوگل]طرح با سناریوی چه کسی خوابیده و با چه کسی خیره می شود تیره می شود
[ترجمه ترگمان]این نقشه با دختری که خواب است و با آن چشمان پر زرق و برق و چشمان پر زرق و برق، muddied می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the potentially damning disclosures were muddied by the mystery surrounding the man who sent the complaint.
[ترجمه گوگل]با این حال، افشاگری‌های بالقوه نکبت‌بار با معمای مردی که شکایت را ارسال کرده بود، مخدوش شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این افشا کننده بالقوه، با رازی که اطراف مردی را که این شکایت را ارسال کرده بود، تیره و تار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sky was blue, muddied with vast banks of cloud like cumulus from a volcano.
[ترجمه گوگل]آسمان آبی بود، گل آلود با سواحل عظیم ابر مانند کومولویی از یک آتشفشان
[ترجمه ترگمان]آسمان آبی بود و از توده های عظیم ابر مثل cumulus که از آتشفشانی دور باشند گل آلود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The storm muddied the fields.
[ترجمه گوگل]طوفان مزارع را گل آلود کرد
[ترجمه ترگمان]طوفان از روی زمین گل آلود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dirtied, soiled; soiled with mud, covered in mud; obscure, unclear; cloudy, turbid

پیشنهاد کاربران

بپرس