mud

/ˈməd//mʌd/

معنی: افترا، گل، لجن، تیره کردن، گل الود کردن
معانی دیگر: گل و لای، لای، لوش، گلی، گلین، تهمت، هتک آبرو، چفته، گل مالی کردن، گل پاشیدن به، (مجازی) تهمت زدن به، چفته بستن به

جمله های نمونه

1. mud brick
خشت

2. mud had filled the gutter
گل و لای جوی را بسته بود.

3. mud has clouded the lake's water
گل،آب دریاچه را تیره کرده است.

4. mud has stopped the pipes
گل لوله ها را گرفته است.

5. . . . a mud wall does not yield labdanum
(منوچهری) . . . نخیزد از میان لاد لادن

6. a mud dwelling
خانه ی گلی

7. soft mud
گل شل

8. roads thick with mud
راه های پوشیده از گل

9. the children tracked mud all over the house
بچه ها با پاهای گلی همه ی خانه را کثیف کردند.

10. to wash the mud off the car
گل و لای اتومبیل را زدودن

11. a sedimentary layer of mud and sand
یک لایه ی رسوبی از گل و ماسه

12. a squelch in the mud
چلپ چلوپ در گل و لای

13. he was covered with mud cap-a-pie
او سر تا پا از گل پوشیده بود.

14. he was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped
او با چوب گل را هم می زد و دنبال انگشتری می گشت که از دستش افتاده بود.

15. hogs weltered in the mud
خوک ها در گل غلت می زدند.

16. horses lurching in deep mud
اسب ها در گل و لای عمیق تلو تلو می خوردند.

17. the children have trailed mud on the carpet
بچه ها جای پای گلی روی فرش گذاشته اند.

18. birds were worming in the mud
پرندگان در گل کرم شکار می کردند.

19. cows were squelching in the mud
گاوها در گل چلپ چلوپ می کردند.

20. german tanks were mired in mud and snow
تانک های آلمانی در گل و برف گیر کرده بودند.

21. her boots were dabbled with mud
پوتین های او به گل آغشته شده بود.

22. his pants were spotted with mud
گل شلوارش را لک انداخته بود.

23. more water will loosen the mud
آب بیشتر گل را شل می کند.

24. out of jealousy he smeared mud all over the neighbor's wall
از روی حسادت به تمام دیوار همسایه گل مالید.

25. ramin went squashing through the mud
رامین شلپ شلپ کنان از میان گل و لای رد شد.

26. some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there
برخی ماهیان،گل ته دریاچه را سوراخ می کنند و در آن تخم می گذارند.

27. the car settled in the mud
اتومبیل به گل نشست.

28. the car spattered us with mud
اتومبیل به ما گل پاشید.

29. the dog rolled in the mud
سگ در گل ها غلت زد.

30. they dredged up silt and mud from the river bottom
گل و لای ته رودخانه را بیرون کشیدند.

31. a worm was wiggling in the mud
کرم در گل ها می لولید.

32. the child's shoes were covered with mud
کفش های بچه از گل پوشیده بود.

33. the fish were rooting in the mud for food
ماهیان به دنبال خوراک داخل گل و لای را جستجو می کردند.

34. the horse was stuck in the mud
اسب در گل گیر افتاده بود.

35. the mule lay impacted in the mud
قاطر دراز به دراز در گل گیر افتاده بود.

36. to stuff up a hole with mud
سوراخی را با گل بستن

37. his shoes were covered with cakes of mud
لایه هایی از گل کفش هایش را پوشانده بود.

38. again he fell on his face in the mud and they gave him the laugh
او دوباره با صورت توی گل ها افتاد و مورد تمسخر قرار گرفت.

39. his bare feet were caked with dirt and mud
چرک و گل بر پاهای برهنه اش کبره بسته بود.

40. flood waters entered the canal scouring out lots of mud and sand
سیلاب وارد آبراه شد و مقدار زیادی گل و شن را با خود برد.

41. i filmed the hippos that were wallowing in the mud
از اسب های آبی که در گل و لای غوطه ور بودند فیلم گرفتم.

مترادف ها

افترا (اسم)
libel, defamation, accusal, detraction, obloquy, mud

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

تیره کردن (فعل)
mud, obscure, fog, dim, gloom, blur, shade, bedim, overcloud, darken, tarnish, overcast

گل الود کردن (فعل)
mud, bemire, puddle, lair

تخصصی

[عمران و معماری] گل - گل حفاری
[کامپیوتر] علامت اختصاری Multi-User یا Multi -User Domain . نوعی کنفرانس « زمان واقعی» در شبکه ی اینترنت که در آن کاربران نه فقط با یکدیگر صحبت می کنند، بلکه در یک دنیای تخیلی حرکت کرده و اشیا را دستکاری می کنند . بای دسترسی به یک MUD، به طور کلی کاربر باید با telnet به کامپیوتری که از او میزبانی می کند، وصل شود.
[مهندسی گاز] گل، گل حفاری، گل آلودکردن
[زمین شناسی] گل، گل حفاری
[معدن] گل حفاری (حفاری اکتشافی)
[نفت] گل زدن
[آب و خاک] گل،گل و لای

انگلیسی به انگلیسی

• role-playing game on the internet that allows many users to play together
mire, wet soft earth, muck, wet dirt; slanderous remarks; slanderous remark written about a person
muck up; soil with mud; cover with mud; spatter with mud
mud is a sticky mixture of earth and water.

پیشنهاد کاربران

Soft, wet earth
گل، لجن. گل آلود کردن، تیره کردن، علوم مهندسی: رسوب، عمران: گل، معماری: لجن، زیست شناسی: گل
mud, muddy
گِل
گِلی شدن
Mud is soft, wet dirt
لَجَن
برنامه آنلاین کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه میده توی بازی ها شرکت کنند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : muddy
✅️ اسم ( noun ) : mud
✅️ صفت ( adjective ) : muddy
✅️ قید ( adverb ) : _
Phil came home fram the football match covered in mud
زمین مرطوب=wet earth
خاک نرم و مرطوب
گل و لای، تیرگی
Mug : لیوان های دسته دار عموما غیر شیشه ای و بزرگتر از فنجان
Soil : خاک ( معمولی )
Dirt : خاک کثیف و پر از آت و آشغال - کثافت
Mud : گِل - لجن - dirt خیس رو میگن mud
توضیحات انگلیسی مربوط به mud :
...
[مشاهده متن کامل]

noun
noncount] : soft, wet dirt]
• He tracked mud into the house.
• His shoes were covered with mud. = His shoes were caked in/with mud.
• The car was stuck in the mud.
as clear as mud
informal : very difficult to understand : not clear at all
▪ The explanation was as clear as mud.
drag someone's name through the mud — see 1drag
sling/throw mud
chiefly US : to publicly say false or bad things about someone ( such as a political opponent ) in order to harm that person's reputation
▪ The candidates started slinging mud ( at each other ) early in the campaign.
— see also mudslinging
your name is mud
informal ◇If your name is mud people do not like or trust you.
▪ The scandal ruined his reputation and now his name is mud.

He was lying face down in the mud
با صورت دراز کشیدن تو گل و لای
گل
، لجن
تیره کردن، گل الود کردن
معانی دیگر: گل و لای، لای، لوش، گلی، گلین، تهمت، هتک آبرو، چفته، گل مالی کردن، گل پاشیدن به، ( مجازی ) تهمت زدن به، چفته بستن به
گِل، لجن
مختل کردن
گل و لای - گلی کردن
زمین، ملک

گل در حد سیلت ورس
Stick in the mud
ادم نچسب. ادم خشک
منجلاب
گل، گل و لای
wet earth
گلی کردن
گِل آلوده کردن
نرم، زمین مرطوب
زمین مرطوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس