muck up

جمله های نمونه

1. You've mucked up the whole classroom with your dirty shoes!
[ترجمه گوگل]تو کل کلاس را با کفش های کثیفت به هم ریختی!
[ترجمه ترگمان]نباید تمام کلاس رو با کفش های کثیف خودت می کردی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I mucked up at the 13th hole and told myself that this was getting stupid.
[ترجمه گوگل]من سوراخ 13 را به هم زدم و به خودم گفتم که این کار احمقانه است
[ترجمه ترگمان]این کار را می کردم و به خودم می گفتم که این کار احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The child has mucked up his sweater again.
[ترجمه گوگل]کودک دوباره ژاکتش را پاره کرده است
[ترجمه ترگمان]بچه دیگر نباید ژاکتش را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Scientists should figure out how to keep the natural world from mucking up the affairs of people.
[ترجمه گوگل]دانشمندان باید دریابند که چگونه می توانند دنیای طبیعی را از لکه دار کردن امور مردم دور نگه دارند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان باید بفهمند که چگونه جهان طبیعی را از سامان دادن به امور مردم حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bad weather mucked up our plans for a picnic.
[ترجمه گوگل]هوای بد برنامه های ما را برای یک پیک نیک به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]اون هوای بد برای پیک نیک نقشه هامون رو خراب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I mucked up the whole exam!
[ترجمه گوگل]من کل امتحان را به هم زدم!
[ترجمه ترگمان]! من همه امتحانات رو خراب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They mucked up the floor every day.
[ترجمه گوگل]آنها هر روز زمین را زیر و رو می کردند
[ترجمه ترگمان]نباید هر روز زمین رو میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who's mucked up the carpet in here?
[ترجمه گوگل]چه کسی فرش اینجا را گندیده است؟
[ترجمه ترگمان]این جا کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't want you mucking up my nice clean floor.
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم کف تمیز و زیبای من را خراب کنی
[ترجمه ترگمان]من نمیخوام تو طبقه تمیز و تمیز من کار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've mucked up my sweater by working in the kitchen.
[ترجمه گوگل]من ژاکتم را با کار در آشپزخانه گند کردم
[ترجمه ترگمان]من با کار کردن در آشپزخانه نباید ژاکتم را بپوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I really mucked up my driving test first time.
[ترجمه گوگل]من واقعاً اولین بار امتحان رانندگی ام را خراب کردم
[ترجمه ترگمان] من واقعا باید برای اولین بار امتحان رانندگی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid of mucking up your plan.
[ترجمه گوگل]من می ترسم نقشه شما را به هم بزنم
[ترجمه ترگمان]از اینکه به نقشه ات جواب بده می ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her house, she says, is being renovated and it's mucking up her schedule.
[ترجمه گوگل]او می گوید خانه اش در حال بازسازی است و برنامه او را به هم می زند
[ترجمه ترگمان]می گوید: خانه اش در حال تعمیر و بازسازی برنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clean your shoes on the mat, or you'll muck up the floor.
[ترجمه گوگل]کفش های خود را روی تشک تمیز کنید، در غیر این صورت زمین را گند خواهید زد
[ترجمه ترگمان]کفش هایش را تمیز کن، یا کف اتاق را کثیف می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mess up; make dirty

پیشنهاد کاربران

Muck - up
To muck - up means to make a serious error or mistake, often resulting in negative consequences or chaos. It can also refer to a situation that is disorganized or poorly handled.
اسم و فعل/ مرتکب یک خطا یا اشتباه جدی ( شدن ) که اغلب منجر به پیامدهای منفی یا هرج و مرج می شود. همچنین می تواند به وضعیتی اشاره داشته باشد که سازماندهی نشده یا به خوبی مدیریت نشده است.
...
[مشاهده متن کامل]

“I mucked - up my presentation by forgetting my notes. ”
A company’s mismanagement can lead to a muck - up in their operations.
A team’s lack of coordination can result in a muck - up during a project.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-incident/
گند زدن - خراب کردن
For instance : don’t muck it up guys
گند زدن. کاری را خراب کردن
خراب کردن کاری یا شکست در انجام کاری

بپرس