move away

پیشنهاد کاربران

متأثر کردن
ناراحت و متاثر کردن
ترک کردن. دور شدن
یک مثال با واژه move away با معنی ترک کردن:
Move away means stop living in one place and go to live in another.
ترک کردن یعنی یعنی دست از زندگی کردن در یک مکان و رفتن برای زندگی در جایی دیگر.
رفتن، دور شدن
مهاجرت کردن ، از جایی به جایی رفتن
پشت سر گذاشتن، رد کردن
دست کشیدن از چیزی
مهاجرت کردن
رفتن از جایی به جای دیگر
از جایی به جای دیگر رفتن، مهاجرت کردن
جابجاشدن ( مکان ) ، نقل مکان کردن، مهاجرت کردن
اسباب کشی کردن، کناررفتن/گذاشتن، دورشدن
هجرت
از جایی به جای دیگر منتقل شدن
هجرت کردن _مهاجرت
نقل مکان کردند
این کلمه به معنای جا به جا شدن ، نقل مکان کردن ، رفتن از جایی به جای دیگر و یا مهاجرت میشود .
در کتاب ریچ ۲ کانون زبا این کلمه آمده و پاسخ آن شما ۸ میشود که گفته است . . .
Means stop living in one place and go in another place to live
رفتن
مهاجرت کردن
رفتن از جایی به جای دیگر
نقل مکان
Means stop living in one place and go to alive in another
نقل مکان کردن ، مهاجرت کردن، از جایی به جای دیگر رفتن، اسباب کشی کردن
( . v ) ←verb ←فعل
Move away means stop living in one place and
go to live in another
مثال:
If you move away l will be sad because you are my best friend
...
[مشاهده متن کامل]

اگه اسباب کشی کنین ( خونتون رو عوض کنین ) ناراحت خواهم شد چون تو بهترین و صمیمی ترین دوست من هستی.

جابجایی
مهاجرت کردن
کنار رفتن ( خارج شدن )
از سر گذروندن، راه اومدن با چیزی، کنار اومدن با چیزی،
قبول و فراموش کردن یه اتفاق تلخ مثل قطع رابطه
Means stop living in one place and go in another place to live
اسباب کشی کردن
از جایی به جای دیگر رفتن
تغییر مکان
نقل مکان
جابجایی مکانی ، تغییر مکان
اسباب کشی
Verb
Move away means stop living in one place and go to live in another
مهاجرت کردن
کانون زبان ایران
مهاجرت و نقل مکان کردن از شهری به شهر دیگر🧁
مهاجرت کردن - جابه جایی
◾از جایی یا از پیش کسی نقل مکان کردن/ترک کردن/فاصله گرفتن به جایی/موقعیت مکانی دیگر
1 ) She's been all on her own since her daughter moved away
2 ) She moved away from the pack and opened up a two - second lead
...
[مشاهده متن کامل]

دختره از گروه ( دوندگان، دوچرخه سواران یا غیره ) خودش رو جدا کرد/فاصله گرفت از بقیه و یه پیشتازی برق آسا ( دو ثانیه ای ) رو شروع کرد
◾مهاجرت کردن
All her family have moved away so she's on her own

از جایی به جایی دیگه رفتن
اگه میخوایم در کتاب ریچ دو بگیم میشه شماره ی 8 😊
یعنی اسباب کسی کردن ، نقل مکان کردن
جابجا کردنmove away
I will ask them to move their cars away
من ازشون می خوام ماشینهاشون رو جابجا کنم
Get out برداشتن
some of your guests have parked in front of my house so I can not get my car out
من نمیتونم ماشینم رو بردارم
مهاجرت کردن یا نقل مکان.
Move away= کنار رفتن، کنار گذاشتن
مهاجرت کردن از مکانی به مکان دیگر
move away means stop living in one place and go to live in another.
مهاجرت کردن
کنار رفتن، تعریفش : when you move away someone you feel sad because that person is not with you anymore.
مهاجرت . از جایی به جای دیگر رفتن
تعریف:
Stop living in one place and go to live in another
مثال:
When you moved away we were sad
معنی:
وقتی تو از اینجا به جای دیگری رفتی ما ناراحت شدیم.

رفتن به مکانی دیگر برای زندگی <بدون بازگشت="">
go to the place for live
for example:she move away new york

Move away means stop living in one place and go .
to live in another
مهاجرت کردن
در جوشکاری به معنی کنار کشیدن و دور کردن است
کنار رفتن ، نقل مکان
اسباب کشی
it mean:you are going to another place
مهاجرت کردن
نقل مکان
ازجایی به جای دیگر رفتن
رفتن از مکانی به مکانی دیگر
مهاجرت کردن، کنار رفتن، رها کردن
move away means dont live in place that you live on it and you go to live in another place or like to change your house
مهاجرت کردن ( v )
مهاجرت کردن ( رفتن از جایی به جایی دیگر ) –★

نقل مکان
مهاجرت

دور شدن
تغییر موضع
مهاجرت کردن {رفتن از جایی به جای دیگر}
رفتن از یک مکان برای زندگی، اما کلمهgo away، که بعضی افراد با این کلمه اشتباه میگیرند به معنی سفر کردنی که بازگشت داره وما زمانش رو میدونیم.
جدا شدن
عزیمت
عبور
سفر
نقل مکان
مهاجرت
move away means stop living in one place and go to live in another
به معنی مهاجرت کردن
کناره گرفتن از جایی. . . . .

کناره گرفتن از جایی. . . .
رفتن به دور - مهاجرت کردن
مهاجرت کردن
تغییر مکان زندگئ
از جایی به جای دیگری رفتن
● دور شدن
● مهاجرت کردن

■ معمولا وقتی با حرف اضافه from و off و towards می اید معنی "فاصله گرفتن یا بیرون امدن از چیزی ( مثل موضوع بحث ) " و یا "تغییر ذهنیت دادن درباره چیزی یا عادتی" می دهد
دور شدن، کوچ کردن
از جایی به جای دیگر رفتن
ترک کردن ( مکانی ) - هجرت کردن - مهاجرت کردن - اسباب کشی گردن
مهاجرت کردن - نقل مکان کردن - اسباب کشی کردن☺
نقل مکان!
move away means stop living in one place and go to live in other

کنار رفتن

مهاجرت کردن از جایی به جای دیگر
مهاجرت کردن، اسباب کشی کردن
دوری گزیدن
از اینجا بروید
مترادف:shift
دویدن به سمت. . . . . . .
دنبال. . . . . . . . دویدن
دنبال کردن

means stop leaving in one place and go to live in another :نقل مکان کردن ، مهاجرت کردن
Going somewhere else
اسباب کشی
مهاجرت از جایی به جایی دیگر
فاصله گرفتن _کنار گذاشتن
منصرف شدن
از جایی به جای دیگر سفر کردن
کوچ ، مهاجرت ، نقل مکان
نقل مکان کردن
Move away means stop living in one place and go to live another.
کنار رفتن
مهاجرت، از جایی به جایی نقل مکان کردن یا سفر
مهاجرت کردن به جایی_مهاجرت
means stop living in one place and go to live in another
تغییر محل زندگی

سفر کردن ترک کردن مکان در جایی زندگی نکردن
Top living in apace

نقل مکان
درکنار _درجای دیگر_مهاجرت کردن
هر گونه نقل مکان
مهجرت
مهاجرت کردن، رفتن ازجایی به جای دیگر
رفتن به دور / کنار
Stop living in one place and go to live in another
Move away means stop living in one place and go to live in another
مهاجرت, مهاجرت کردن, مهاجرت به, مهاجرت کردن به , نقل مکان
مهاجرت کردن، تغییر مکان، رفتن از جایی به جای دیگر
کنار رفتن ، کنار کشیدن ، مهاجرت ، مهاجرت کردن به
مهاجرت کردن

تخلیه مزاج کردن
تغیر دادن مکان زندگی
رفتن از جایی به جای دیگر
مهاجرت
مهاجرت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٠٦)

بپرس