mouthy

/ˈmaʊθi//ˈmaʊθi/

معنی: پر حرف، دهان دار
معانی دیگر: پر حرف (به ویژه به طور غلو آمیز یا بی ادبانه)

جمله های نمونه

1. Like when he'd pushed that mouthy girl under the Whirli Go Round.
[ترجمه گوگل]مثل زمانی که او آن دختر دهن‌زن را به زیر گرداب هل داده بود
[ترجمه ترگمان]مثل وقتی که اون دختر وراج رو تحت فشار قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was mouthy but that was about it.
[ترجمه گوگل]من دهنم زده بودم اما همین موضوع بود
[ترجمه ترگمان]من وراج بودم اما این در مورد آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Brigit was always headstrong and mouthy.
[ترجمه گوگل]بریجیت همیشه سرسخت و دهن پرست بود
[ترجمه ترگمان]brigit همیشه headstrong و وراج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ladies are sweetly patient with three tough, mouthy, tattooed Native women who are outraged to find that felons can't vote.
[ترجمه گوگل]خانم‌ها با سه زن بومی خشن، دهن‌زن و خالکوبی‌شده صبور هستند که از اینکه متوجه می‌شوند خلافکاران نمی‌توانند رای بدهند، خشمگین هستند
[ترجمه ترگمان]خانم ها به آرامی با سه زن خشن، وراج و خال کوبی شده با زنان بومی، که از این that نمی توانند رای بدهند، سرسخت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This bolshie streak, she says, may come from her "mouthy" mother.
[ترجمه گوگل]او می گوید که این رگه بولشی ممکن است از مادر "دهانی" او باشد
[ترجمه ترگمان]او می گوید این رگه bolshie ممکن است از مادر \"mouthy\" او بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mouthy, opinionated and cynical they may be, but it's hard not to love the Young Knives.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است سخاوتمندانه، متفکر و بدبین باشند، اما دوست نداشتن چاقوهای جوان سخت است
[ترجمه ترگمان]mouthy، خودرای و cynical، ممکن است باشد، اما سخت است که چاقوهای جوان را دوست نداشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was kind of a big mouth. I wasn't a bully, just mouthy.
[ترجمه گوگل]یه جورایی دهن بزرگی داشتم من یک قلدر نبودم، فقط دهانم بود
[ترجمه ترگمان] من یه جورایی دهنم بزرگ بود من قلدر نبودم، فقط وراج بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر حرف (صفت)
babbling, talkative, talky, chatty, loquacious, flippant, outspoken, mouthy, voluble

دهان دار (صفت)
mouthy

انگلیسی به انگلیسی

• chattering, prattling, indiscreet in speech, garrulous

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
پرحرف / پررو / بی ادب / زبان دراز / وراج ( با بار منفی )
در زبان محاوره ای:
زیاد حرف می زنه، دهن لقه، هی حرف درمیاره، پررو شده، بی ادبه
در فرهنگ عامیانه بریتانیا و آمریکا، به ویژه برای توصیف نوجوانان یا افراد معترض استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
- ( رفتاری – انتقادی ) :
توصیف کسی که بیش ازحد حرف می زنه، مخصوصاً با لحن بی ادبانه یا پررو
مثال: That kid is getting too mouthy lately.
اون بچه اخیراً خیلی زبان دراز شده.
- ( اجتماعی – تحقیرآمیز ) :
اشاره به کسی که مدام نظر می ده یا اعتراض می کنه، بدون رعایت ادب یا احترام
مثال: She got mouthy with the police and was arrested.
با پلیس بی ادبانه حرف زد و دستگیر شد.
- ( طنزآمیز – نمایشی ) :
در برخی موقعیت ها، ممکنه با بار طنز یا شوخی برای توصیف شخصیت های پرحرف و جسور استفاده بشه
مثال: He’s a mouthy comedian who never holds back.
کمدین پرحرف و بی پرده ایه که هیچ وقت خودشو سانسور نمی کنه.
🔸 مترادف ها:
talkative – cheeky – loudmouthed – garrulous – outspoken – brash – sassy
🔸 متضادها:
quiet – reserved – respectful – discreet – tactful

حاضر جواب