mousing

/ˈmaʊsɪŋ//ˈmaʊsɪŋ/

معنی: پوینده، در تکاپو، موش گیری
معانی دیگر: کنجکاو، پویا

جمله های نمونه

1. we spent the afternoon mousing in the old library
بعد از ظهر را صرف کاوش در آن کتابخانه ی قدیمی کردیم.

مترادف ها

پوینده (اسم)
mousing, scanner, roamer

در تکاپو (اسم)
mousing

موش گیری (اسم)
mousing

پیشنهاد کاربران

mousing ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دهانه بند
تعریف: سیم یا طنابی که در دهانه بندی از آن برای جلوگیری از رها شدن بار از قلاب استفاده می شود

بپرس