mounted

/ˈmaʊntəd//ˈmaʊntɪd/

معنی: نصب شده، سوار شده
معانی دیگر: (به ویژه بر اسب یا دوچرخه) سوار، سواره، آماده ی به کار بردن، پر، (ارتش) مجهز به وسایل نقلیه (ترابرگان)، مجهز به اسب یا خودرو یا تانک (و غیره)، جاسازی شده، (روی چیزی) سوار شده، پایه دار، سکودار، قاب شده

جمله های نمونه

1. mounted patrol
پاسداران سواره،گشتی های سواره

2. mounted police
پلیس سواره

3. a mounted gun
تفنگ پر

4. a mounted movie camera
دوربین فیلمبرداری آماده به کار

5. he mounted his bicycle and rode down the hill
سوار دوچرخه اش شد و از سرازیری پایین رفت.

6. she mounted the horse by herself but needed help to dismount
او خودش به تنهایی سوار اسب شد ولی برای پیاده شدن به کمک نیاز داشت.

7. they mounted a few night attacks
آنها دست به چند حمله ی شبانه زدند.

8. we mounted his photograph on black velvet
عکس او را روی مخمل سیاه سوار کردیم.

9. his soul mounted to heaven
روحش به آسمان صعود کرد.

10. slowly, he mounted up the steps
به آهستگی از پله ها بالا رفت.

11. the troops mounted one charge after another
قشون پشت سر هم یورش می برد.

12. thousands of mounted specimens of large butterflies
هزاران نمونه ی قاب شده از پروانه های درشت

13. unemployment has mounted considerably
بیکاری به طور قابل ملاحظه ای زیاد شده است.

14. the guns are mounted in such a way as to pivot easily in every direction
توپ ها طوری سوار شده اند که به آسانی به هر طرف به چرخند.

15. the motor is mounted on a steel framework
موتور بر یک قاب پولادین سوار است.

16. this ram has mounted all our ewes
این قوچ پشت همه ی میش های ما رفته است.

17. the ottomans had cannons which were mounted on wheels
عثمانی ها توپ هایی داشتند که بر چرخ سوار بودند.

18. new soldiers had to be armed and mounted
لازم بود که به سربازان جدید سلاح و اسب داده شود.

19. their urgent message was delivered by a mounted courier
پیام فوری آنها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.

20. They mounted an effective opposition to the bill.
[ترجمه گوگل]آنها مخالفت موثری با این لایحه داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک مخالف موثر برای این لایحه را تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He saddled his horse, mounted, and rode away at a gallop.
[ترجمه گوگل]اسبش را زین کرد، سوار شد و با تاخت دور شد
[ترجمه ترگمان]اسبش را زین کرد و سواره به تاخت دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The climbers mounted higher and higher.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان بالاتر و بالاتر می رفتند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان بالا و بالاتر صعود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The company successfully mounted a takeover bid in 199
[ترجمه گوگل]این شرکت با موفقیت در سال 199 پیشنهاد خرید را انجام داد
[ترجمه ترگمان]شرکت در ۱۹۹ پیشنهاد تصاحب در ۱۹۹ راس شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The film was taken by a camera mounted on a hang - glider.
[ترجمه گوگل]این فیلم توسط دوربین نصب شده بر روی یک گلایدر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم توسط یک دوربین نصب شده بر روی یک گلایدر به دار آویخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The camera was mounted on a sturdy tripod.
[ترجمه گوگل]دوربین روی یک سه پایه محکم نصب شده بود
[ترجمه ترگمان]دوربین بر روی یک سه پایه محکم نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصب شده (صفت)
mounted

سوار شده (صفت)
mounted

انگلیسی به انگلیسی

• on horseback; astride, in saddle; embedded, fixed; positioned, ready for use
mounted police or soldiers ride horses when they are on duty.

پیشنهاد کاربران

سوار بر اسب یا هر چیز دیگری
۱. سواره ۲. نصب شده. کار گذاشته شده
مثال:
Then [pray] on foot or mounted
پس پیاده یا سواره نماز بخوانید.
به اجرا گذاشته شده
انجام شده
اجرایی شده
The biggest international efforts yet mounted to save in dangered species
ساخته شده
نصب شده
سوارشدن بر
متکی به . . .
اتکا داشتن به . . .
اتکا کردن به . . .

بپرس