mountaineer

/ˈmaʊntəˌnɪr//ˌmaʊntɪˈnɪə/

معنی: کوه نورد، کوه پیما، کوهستانی، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن
معانی دیگر: کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی

جمله های نمونه

1. The mountaineer broke a leg while climbing a cliff and was hospitalized for a month.
[ترجمه گوگل]این کوهنورد هنگام بالا رفتن از صخره دچار شکستگی شد و یک ماه در بیمارستان بستری بود
[ترجمه ترگمان]کوه نشین در حالی که از صخره بالا می رفت یک پایش را شکست و یک ماه در بیمارستان بستری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Climbing Everest is a daunting challenge for any mountaineer.
[ترجمه گوگل]صعود به اورست یک چالش دلهره آور برای هر کوهنوردی است
[ترجمه ترگمان]صعود از اورست یک چالش بزرگ برای هر کوهنورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The world's least sympathetic mountaineer is forced to continue his schadenfreude from beyond the grave.
[ترجمه گوگل]کم دلسوزترین کوهنورد جهان مجبور می شود از آن سوی قبر به غرور خود ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]حداقل یک کوهنورد دلسوز مجبور به ادامه زندگی خود از پشت قبر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A mountaineer of repute, whether local or not, is conspicuous by his or her absence.
[ترجمه گوگل]کوهنوردی که شهرت داشته باشد، چه محلی باشد و چه غیر محلی، با نبودن خود به چشم می خورد
[ترجمه ترگمان]یک کوه شهرت، چه محلی باشد چه نباشد، از غیبت وی مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Rocky Mountaineer will continue to make one round trip a week in summer from Vancouver to Calgary.
[ترجمه گوگل]Rocky Mountaineer به انجام یک سفر رفت و برگشت در هفته در تابستان از ونکوور به کلگری ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]راکی Mountaineer در طول یک هفته در تابستان از ونکوور تا کالگری به سفر خود ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After treatment the mountaineer will be on the next flight home to join his girlfriend at the couple's home in Radley.
[ترجمه گوگل]پس از درمان، کوهنورد در پرواز بعدی خانه خواهد بود تا به دوست دخترش در خانه این زوج در رادلی بپیوندد
[ترجمه ترگمان]پس از درمان این کوه، این کوه برای پیوستن به دوست دخترش در خانه این زوج در Radley خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Joel was Shasta Llamas' resident naturalist mountaineer and survival specialist.
[ترجمه گوگل]اما جوئل کوهنورد طبیعی و متخصص بقای ساکن شاستا لاماس بود
[ترجمه ترگمان]اما جوئل صمد Llamas ساکن مناطق کوهستانی و متخصص زنده ماندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new Mountaineer is an Explorer in Mercury trim with the 0-liter engine and a distinct grille with Mercury emblem.
[ترجمه گوگل]Mountaineer جدید یک کاوشگر در تریم مرکوری با موتور 0 لیتری و جلوپنجره متمایز با نشان مرکوری است
[ترجمه ترگمان]The جدید نوعی Explorer در عطارد با موتور ۰ لیتری و یک پنجره مشبک متمایز با نماد عطارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People who both ski and mountaineer, like myself, are fickle creatures.
[ترجمه گوگل]افرادی که هم اسکی می کنند و هم کوهنوردی می کنند، مثل من، موجوداتی بی ثبات هستند
[ترجمه ترگمان]مردمی که هر دو ski و کوه نوردی هستند، مثل من موجودات دمدمی مزاجی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Father was a mountaineer; he made his fortune from the ski resorts on a mountain Grandfather had bought cheaply in Colorado.
[ترجمه گوگل]پدر کوهنورد بود او ثروت خود را از پیست های اسکی در کوهی که پدربزرگ در کلرادو ارزان خریده بود به دست آورد
[ترجمه ترگمان]پدر کوه نشین بود؛ او ثروت خود را از تفریحگاه های اسکی روی یک کوه به قیمت ارزان در کلورادو خریداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His father used to climb with British mountaineer Chris Bonnington, and his grandfather, a yak traderwho toured the world with Everest's first summiteer, Sir Edmund Hillary.
[ترجمه گوگل]پدرش با کوهنورد بریتانیایی کریس بونینگتون و پدربزرگش که تاجر قایق‌های دریایی بود صعود می‌کرد و با اولین قله اورست، سر ادموند هیلاری، جهان را گشت
[ترجمه ترگمان]پدرش برای صعود با کوهنورد انگلیسی، کریس Bonnington، و پدربزرگش که یک yak traderwho بود، با اولین summiteer اورست، سر ادموند هیلاری، به دنیا سفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only later will we reflect that the Rocky Mountaineer is more time machine than transport.
[ترجمه گوگل]فقط بعداً خواهیم دید که راکی ​​کوهنورد بیشتر ماشین زمان است تا حمل و نقل
[ترجمه ترگمان]فقط بعدا نشان خواهیم داد که راکی Mountaineer ماشین زمان بیشتری نسبت به حمل و نقل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tough mountaineer succeeded in getting to the top of the mountain.
[ترجمه گوگل]کوهنورد سرسخت موفق شد خود را به بالای کوه برساند
[ترجمه ترگمان]کوه نشین مقاوم در رسیدن به بالای کوه موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوهنورد (اسم)
alpinist, mountaineer, cragsman, scaler

کوه پیما (اسم)
mountaineer, cragsman

کوهستانی (اسم)
mountaineer, mountain

ساکن کوه (اسم)
mountaineer, highlander

کوهپیمایی کردن (فعل)
mountaineer

کوهنوردی کردن (فعل)
mountaineer

تخصصی

[] کوهنورد

انگلیسی به انگلیسی

• mountain climber; one who lives in mountains
climb a mountain, practice the sport of mountain climbing
a mountaineer is a person who climbs mountains as a hobby or a sport.

پیشنهاد کاربران

کوهپایه نشین
دهاتی، بی فرهنگ، رذل، شرور
کوهنورد

بپرس