moulder

/ˈmoʊldə//ˈməʊldə/

معنی: قالب گر، پوسیدن، خاک شدن
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: molder

جمله های نمونه

1. I found these apples mouldering in the cupboard.
[ترجمه گوگل]من این سیب ها را در حال قالب گیری در کمد پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من این سیب ها رو تو کمد پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The plans mouldered away in a forgotten corner of the office.
[ترجمه گوگل]نقشه ها در گوشه ای فراموش شده از دفتر ریخته شدند
[ترجمه ترگمان]نقشه ها در گوشه فراموش شده دفتر کار گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's an old bike that's been mouldering away in the shed for years.
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه قدیمی وجود دارد که سال ها در سوله در حال قالب گیری است
[ترجمه ترگمان]یه موتور کهنه هست که سالهاست که پوسیده و پوسیده بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The room smelt of disuse and mouldering books.
[ترجمه گوگل]اتاق بوی کتاب های بی استفاده و قالب گیری می داد
[ترجمه ترگمان]اتاق بوی of و پوسیده به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Man, beast or daemon, Drachenfels lies mouldering in a filthy sepulchre.
[ترجمه گوگل]مرد، جانور یا دیمون، دراخنفلز در حال قالب‌گیری در یک قبر کثیف است
[ترجمه ترگمان]انسان، جانور یا شیطان، Drachenfels در گورستان کثیف و کثیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old man's memory mouldered.
[ترجمه گوگل]خاطره پیرمرد شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]خاطره پیرمرد از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is there a warehouse somewhere filled with mouldering copies of Titanic?
[ترجمه گوگل]آیا انباری در جایی پر از کپی های قالب گیری تایتانیک وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]یه جایی هست که یه انبار پر از پوسیده \"تایتانیک\" باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They left behind them a mouldering group of small loft buildings whose interior columns might once have been ships' masts.
[ترجمه گوگل]آن‌ها گروهی از ساختمان‌های زیر شیروانی کوچک را که ستون‌های داخلی آن‌ها ممکن است زمانی دکل کشتی‌ها بوده‌اند، پشت سر بگذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک گروه پوسیده از ساختمان های زیر شیروانی کوچکی را پشت سر گذاشتند که قبلا ستون های داخلی آن دکل های کشتی بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This moulder has an exclusive differential all cast iron base construction.
[ترجمه گوگل]این قالب‌گیر دارای ساختار پایه تمام چدنی دیفرانسیل انحصاری است
[ترجمه ترگمان]این moulder دارای تفاوت اختصاصی با ساخت پایه آهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper is directed against forging moulder design in scraper of conveyer.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مقابل طراحی قالب‌گیری آهنگری در اسکراپر نوار نقاله است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در راستای ایجاد طراحی moulder در scraper of ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Application: Wood-working machines(Routers), Four-side moulder, Spindle shaper.
[ترجمه گوگل]کاربرد: ماشین آلات نجاری (روتر)، قالب گیری چهار طرفه، شکل دهنده دوک
[ترجمه ترگمان]برنامه: ماشین های کاری وود (مسیریاب)، moulder Four، Spindle shaper
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How long can I let my mind moulder in this place?
[ترجمه گوگل]تا کی می توانم بگذارم ذهنم در این مکان شکل بگیرد؟
[ترجمه ترگمان]چه مدت است که اجازه می دهم ذهنم در این مکان به خاک بسپارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new 5-series moulder from Chang Iron works give you own all the economy and efficiency of excellent performance at a reasonable price.
[ترجمه گوگل]قالب‌گیر سری 5 جدید از Chang Iron Works به شما تمام اقتصاد و کارایی عملکرد عالی را با قیمت مناسب می‌دهد
[ترجمه ترگمان]مجموعه ۵ سری جدید (moulder)از (چانگ)به شما تمام اقتصاد و کارایی عملکرد عالی را با قیمت معقولی به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My husband was an iron moulder and a member of the Iron Moulders' Union.
[ترجمه گوگل]شوهرم آهن ساز و عضو اتحادیه آهن سازان بود
[ترجمه ترگمان]شوهرم یک moulder آهنی و عضو اتحادیه Iron آهن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Great ideas may moulder without a way to develop them.
[ترجمه گوگل]ایده های بزرگ ممکن است بدون راهی برای توسعه آنها شکل بگیرند
[ترجمه ترگمان]ایده های بزرگ ممکن است بدون یک روش برای توسعه آن ها ایجاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قالب گر (اسم)
molder, moulder

پوسیدن (فعل)
decay, rot, putrefy, corrode, rust, molder, moulder

خاک شدن (فعل)
molder, moulder

پیشنهاد کاربران

پوسیدن
کپک زدن
moulder ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: قالب‏گیر
تعریف: شخصی که از مواد ماسه‏ای همراه با چسب و مواد افزودنی قالب می‏سازد

بپرس