mottled

/ˈmɑːtl̩d//ˈmɒtl̩d/

معنی: خال دار، ابری، لکه دار، لکه لکه
معانی دیگر: ابره ای، موجی، رنگارنگ، خال خال

جمله های نمونه

1. The book's pages were mottled with brown stains.
[ترجمه گوگل]صفحات کتاب پر از لکه های قهوه ای بود
[ترجمه ترگمان]صفحات کتاب لکه های قهوه ای رنگی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The back of this snake is mottled.
[ترجمه گوگل]پشت این مار خالدار است
[ترجمه ترگمان]پشت این مار لکه لکه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His face was mottled red and white with embarrassment.
[ترجمه گوگل]صورتش از خجالت قرمز و سفید شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش از خجالت سرخ و سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Look at these vegetables - they're all mottled and wormy.
[ترجمه گوگل]به این سبزیجات نگاه کنید - همه آنها خالدار و کرمی هستند
[ترجمه ترگمان]به این سبزی ها نگاه کن، همه جا پر از کرم و کرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His red, mottled face showed the effect of too much whisky.
[ترجمه گوگل]صورت قرمز و خالدار او اثر ویسکی بیش از حد را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]چهره سرخ و خالدار او اثر زیادی ویسکی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The molten light from the stove mottled the ceiling, dark furniture hunched away from it along the walls.
[ترجمه گوگل]نور مذاب اجاق، سقف را لکه دار کرده بود، مبلمان تیره از آن در امتداد دیوارها خمیده بودند
[ترجمه ترگمان]نور مذاب از روی اجاق، سقف و مبل های سیاه که از آن روی دیوارها خم شده بود، دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wore a mottled camouflage jacket and a lightweight stetson and carried an automatic rifle.
[ترجمه گوگل]او یک ژاکت استتار خالدار و یک استتسون سبک وزن به تن داشت و یک تفنگ خودکار به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]او یک جلیقه استتار خالدار و یک قبضه سلاح سبک دار پوشیده بود و یک تفنگ اتوماتیک حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pages were mottled with brown stains and there were numerous photographs, obviously taken by an amateur.
[ترجمه گوگل]صفحات با لکه های قهوه ای خالدار بود و عکس های متعددی وجود داشت که مشخصاً توسط یک آماتور گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]صفحات لکه های قهوه ای را خال خال کرده بودند و عکس های متعددی وجود داشتند که به وضوح توسط یک آماتور گرفته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Control: Misting over flowers Blotchy ripening: Fruits mottled bright red and yellow and flesh stays hard.
[ترجمه گوگل]کنترل: مه آلود شدن روی گل‌ها رسیدن لکه‌دار: میوه‌ها به رنگ قرمز و زرد روشن و گوشت آن سفت می‌ماند
[ترجمه ترگمان]کنترل: Misting بر روی گل ها می رسند: میوه ها، قرمز روشن و زرد و گوشت سخت باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sky looked like one massive mottled rain cloud.
[ترجمه گوگل]آسمان شبیه یک ابر بارانی خالدار عظیم بود
[ترجمه ترگمان]آسمان همچون ابری درشت باران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In winter head mottled with white, eye-stripe indistinct and upperparts sparingly marked white.
[ترجمه گوگل]در فصل زمستان، سر خالدار با رنگ سفید، خط چشم نامشخص و قسمت بالای آن به مقدار کم سفید مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]در سر زمستان با پوستی سفید و چشم سفید و upperparts که در آن به رنگ سفید درآمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The atmosphere had mottled her long cheeks with brown blotches.
[ترجمه گوگل]جو گونه های بلندش را با لکه های قهوه ای لک کرده بود
[ترجمه ترگمان]گونه هایش از لکه های قهوه ای رنگش گلگون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the 1960s, the red brick city was mottled with decaying buildings and empty lots.
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، شهر آجر قرمز پر از ساختمان های در حال پوسیدگی و زمین های خالی بود
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، شهر آجری قرمز با ساختمان های ویران شده و زمین های خالی خال خال شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immature similar, but with whole upperparts mottled buff.
[ترجمه گوگل]مشابه نابالغ، اما با تمام قسمت های رویی گاومیش خالدار
[ترجمه ترگمان]، آماتور، اما با تمام upperparts زرد رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خال دار (صفت)
brindle, brindled, spotted, speckled, mottled, having a beauty spot, marked with a mole

ابری (صفت)
thick, heavy, spotty, mottled, overcast, cloudy, reeky

لکه دار (صفت)
smeary, mottled, maculate

لکه لکه (صفت)
mottled, splotchy, mealy

انگلیسی به انگلیسی

• spotted, speckled, marked with blotches of various colors
something that is mottled has areas of different colours that do not have a regular pattern.

پیشنهاد کاربران

بپرس