motorised

جمله های نمونه

1. The chamber doors are available motorised and PIN security protection is provided.
[ترجمه گوگل]درب های محفظه به صورت موتوری در دسترس هستند و حفاظت امنیتی پین ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]دره ای اتاق در دسترس هستند و حفاظت از امنیت پین فراهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These tracks are segregated from motorised traffic along their length and protected at crossings, as in the Konopkastrasse example discussed earlier.
[ترجمه گوگل]این مسیرها از ترافیک موتوری در طول خود جدا می شوند و در گذرگاه ها محافظت می شوند، همانطور که در مثال Konopkastrasse قبلاً مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این خطوط از ترافیک موتوری در امتداد طول خود تفکیک شده اند و در تقاطع محافظت می شوند، همانطور که در مثال Konopkastrasse قبلا بحث شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At a recent show a motorised respirator was retailing at between £280 and £300.
[ترجمه گوگل]در نمایشگاه اخیر، یک ماسک تنفسی موتوری بین 280 تا 300 پوند خرده فروشی می شد
[ترجمه ترگمان]در یک نمایش اخیر، یک دستگاه تنفسی motorised بین ۲۸۰ پوند و ۳۰۰ پوند به فروش گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's no complicated system of motorised controlled valves - just state of the art technology.
[ترجمه گوگل]هیچ سیستم پیچیده ای از دریچه های کنترل شده موتوری وجود ندارد - فقط فناوری پیشرفته
[ترجمه ترگمان]هیچ سیستم پیچیده ای از شیره ای کنترل شده موتوری وجود ندارد - فقط وضعیت تکنولوژی هنر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A motorised telescopic steering column is fitted as standard, as is an electrically adjustable seat with a memory function.
[ترجمه گوگل]یک ستون فرمان تلسکوپی موتوری به عنوان یک صندلی با قابلیت تنظیم الکتریکی با عملکرد حافظه به صورت استاندارد تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]یک ستون دوربین telescopic motorised به صورت استاندارد نصب شده است، به طوری که یک صندلی قابل تنظیم با یک تابع حافظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First, where dense cycle flows coincide with motorised through traffic, separate cycle paths have been constructed.
[ترجمه گوگل]اول، جایی که جریان‌های سیکل متراکم با ترافیک موتوری منطبق است، مسیرهای دوچرخه‌سواری جداگانه ساخته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]اول، که در آن جریان های زنجیره ای متراکم با موتوری از طریق ترافیک هماهنگ می شوند، مسیرهای چرخه جداگانه ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In mountain areas use motorised transport sparingly and park considerately.
[ترجمه گوگل]در مناطق کوهستانی از وسایل نقلیه موتوری کم استفاده کنید و با دقت پارک کنید
[ترجمه ترگمان]در مناطق کوهستانی از وسایل نقلیه موتوری sparingly و considerately پارک استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The next development was the use of limited motorised vehicles powered by the international combustion engine or electrically driven.
[ترجمه گوگل]توسعه بعدی استفاده از وسایل نقلیه موتوری محدودی بود که با موتور احتراقی بین‌المللی یا با موتور الکتریکی کار می‌کردند
[ترجمه ترگمان]توسعه بعدی، استفاده از وسایل نقلیه موتوری محدود بود که از طریق موتور احتراق بین المللی یا به طور الکتریکی حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For example, patients control some motorised devices by flexing musclesintheir stump, shoulder or chest.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بیماران برخی از وسایل موتوری را با خم کردن ماهیچه ها در ناحیه پا، شانه یا قفسه سینه کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، بیماران با خم کردن یک تنه، شانه یا سینه، برخی از وسایل موتوری را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet, in EU countries, 30% of motorised trips are shorter than 2 km and 50% are shorter than 5 km.
[ترجمه گوگل]با این حال، در کشورهای اتحادیه اروپا، 30 درصد از سفرهای موتوری کوتاه تر از 2 کیلومتر و 50 درصد کمتر از 5 کیلومتر است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در کشورهای اتحادیه اروپا، ۳۰ درصد سفره ای دریایی کوتاه تر از ۲ کیلومتر و ۵۰ درصد کوتاه تر از ۵ کیلومتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The laser is mounted on a motorised base allowing for horizontal rotation in both directions.
[ترجمه گوگل]لیزر بر روی یک پایه موتوری نصب شده است که امکان چرخش افقی در هر دو جهت را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]لیزر بر روی یک پایه موتوری نصب شده که اجازه چرخش افقی در هر دو جهت را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Comfort in bed is even further enhanced through motorised, pneumatic or manual adjustment of the slat base.
[ترجمه گوگل]راحتی در تخت حتی از طریق تنظیم موتوری، پنوماتیکی یا دستی پایه اسلت افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]آسایش در بس تر حتی از طریق تنظیم motorised، پنوماتیک و یا دستی پایه slat بیشتر افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anther feature of this camera is a motorised film advance.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های این دوربین، پیشروی فیلم موتوری است
[ترجمه ترگمان]ویژگی anther این دوربین یک پیشرفت فیلم motorised است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once his infantry were in position, Springfield had turned his attention to his motorised troops.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیاده نظام او در موقعیت قرار گرفتند، اسپرینگفیلد توجه خود را به نیروهای موتوری خود معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی پیاده نظام او در موقعیت بود، اسپرینگ فیلد توجهش را به سربازان motorised معطوف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• equipped with a motor; powered by a motor (also motorized)

پیشنهاد کاربران

موتوری شده، موتوریزه شده
( صفت ) موتوری، مجهز به موتور

بپرس