مهم ترین، برترین
This is my most important tool
این مهم ترین ابزار منه.
He is regarded as New Zealand's most important modern artist, particularly in his landscape work
از او به عنوان مهمترین هنرمند نوگرای نیوزیلند، به خصوص به خاطر مناظری که کشیده، یاد می شود.
این مهم ترین ابزار منه.
از او به عنوان مهمترین هنرمند نوگرای نیوزیلند، به خصوص به خاطر مناظری که کشیده، یاد می شود.
مهمترین نکته این است که. . .
مهم ترین
مهم تر از همه، دارای بیشترین اهمیت، مهم ترین ( ها ) ، حائزاهمیت ترین، بااهمیت ترین
از همه مهم تر