mossy

/ˈmɑːsi//ˈmɒsi/

معنی: باتلاقی، خزه گرفته، خزه مانند
معانی دیگر: پر خزه، پوشیده از خزه، سیاه اب

جمله های نمونه

1. Mossy boulders, strangely twisting tree roots and little streams splashing over stones are my delight.
[ترجمه گوگل]تخته سنگ های خزه ای، پیچش عجیب ریشه های درختان و جویبارهای کوچکی که روی سنگ ها می پاشند، لذت من هستند
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ ها و تخته سنگ های کوچک که به طور عجیبی ریشه های درخت و جویبار کوچکی را که روی سنگ ها پاشیده شده اند، لذت من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He set the traps carefully under mossy logs, under grass overhanging like curtains along steep banks, and in brush piles.
[ترجمه گوگل]تله‌ها را با احتیاط زیر کنده‌های خزه‌دار، زیر علف‌های آویزان مانند پرده‌ها در کناره‌های شیب‌دار، و در توده‌های برس گذاشت
[ترجمه ترگمان]traps را با احتیاط زیر کنده های خزه بسته، زیر علف ها، زیر علف ها و curtains که در طول ساحل مشرف بود، قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The moist, mossy smell was soothing.
[ترجمه گوگل]بوی مرطوب و خزه تسکین دهنده بود
[ترجمه ترگمان]بوی مرطوب و خزه بسته آرامش بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She clambered over the mossy wall at the bottom of the garden and edged round a shed.
[ترجمه گوگل]او از دیوار خزه‌ای ته باغ بالا رفت و دور یک سوله رفت
[ترجمه ترگمان]از بالای دیوار خزه بسته پایین رفت و به طرف انبار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We found a mossy stump with droppings on it.
[ترجمه گوگل]ما یک کنده خزه ای پیدا کردیم که روی آن مدفوع بود
[ترجمه ترگمان]یک تنه پر خزه پیدا کردیم که روی آن فضله انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The matted, mossy stuff under their feet felt like sponge.
[ترجمه گوگل]چیزهای مات و خزه ای زیر پایشان شبیه اسفنج بود
[ترجمه ترگمان]کثیف و خزه بسته زیر پایشان مثل اسفنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Robles was arrested as he drove into Mossy Nissan, where he worked as a shuttle driver and a lot attendant.
[ترجمه گوگل]روبلز هنگام سوار شدن به نیسان که به عنوان راننده شاتل و بسیاری از خدمه کار می کرد، دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]رابلز در حالی که وارد mossy نیسان شد، دستگیر شد، جایی که او به عنوان راننده شاتل و خدمه زیادی کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is usually surrounded by many petaled mossy roses.
[ترجمه گوگل]او معمولاً توسط رزهای خزه ای گلبرگ زیادی احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]معمولا گل های رز خزه گرفته او را احاطه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Through verdurous glooms and winding mossy ways.
[ترجمه گوگل]از میان تاریکی های سرسبز و راه های خزه ای پر پیچ و خم
[ترجمه ترگمان]از میان تاریکی و راه های پرپیچ و خمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gossip tossed the mossy blossom fossil.
[ترجمه گوگل]شایعات فسیل شکوفه های خزه ای را پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]The فسیل خزه بسته را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Increased expression of synaptophysin and mossy fiber sprouting are concerned with the development of post-traumatic epilepsy.
[ترجمه گوگل]افزایش بیان سیناپتوفیزین و جوانه زدن فیبر خزه ای با ایجاد صرع پس از سانحه مرتبط است
[ترجمه ترگمان]افزایش ابراز of و فیبر خزه بسته، مربوط به توسعه نوع صرع پس از حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But sunbeams slant on mossy ground.
[ترجمه گوگل]اما پرتوهای خورشید روی زمین خزه‌دار مایل است
[ترجمه ترگمان]اما نور خورشید روی زمین خزه بسته دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The forest is thick and the mossy path is slippery.
[ترجمه گوگل]جنگل انبوه و مسیر خزه ای لغزنده است
[ترجمه ترگمان]جنگل ضخیم است و مسیر خزه داری لغزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion Neonatal liquid nitrogen injury could result in mossy fiber sprouting in hippocampal CA3 region and microgyrus.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری آسیب نیتروژن مایع نوزادان می‌تواند منجر به جوانه‌زنی فیبر خزه‌ای در ناحیه CA3 هیپوکامپ و میکروژیروس شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری آسیب نیتروژن مایع در نوزادان می تواند منجر به رشد فیبر خزه بسته در منطقه hippocampal و microgyrus شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باتلاقی (صفت)
fenny, paludal, swampy, founderous, marshy, mossy

خزه گرفته (صفت)
mossy

خزه مانند (صفت)
mossy

انگلیسی به انگلیسی

• covered with moss, covered with lichen
something that is mossy is covered with moss.

پیشنهاد کاربران

Mossy teeth:
1. To have very dirty teeth due to uncleanliness.
2. To have green fuzz on your teeth

بپرس