mosque

/ˈmɑːsk//mɒsk/

معنی: مسجد
معانی دیگر: (عربی) مسجد

جمله های نمونه

1. the mosque was airy and light inside
داخل مسجد دلباز و پرنور بود.

2. esfahan's jom'a mosque is fascinating
مسجد جمعه ی اصفهان مجذوب کننده است.

3. isfahan's shah mosque is one of the marvels of architecture
مسجدشاه اصفهان یکی از شگفتی های معماری است.

4. love belongs everywhere, whether a mosque or a synagogue
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

5. the walls of the old mosque have been reinforced with buttresses
دیوارهای مسجد قدیمی با پشتواره محکم شده اند.

6. i was scandalized to hear that the old mosque was torn down
وقتی شنیدم که آن مسجد قدیمی را خراب کرده اند احساس انزجار کردم.

7. the house of love is everywhere whether it be a mosque or a synagogue
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

8. They went to the mosque to pray.
[ترجمه رضا یوسفی] آن ها برای اقامه نمازشان به مسجد رفتند
|
[ترجمه هارا] آنها برای دعا به مسجد رفتند
|
[ترجمه گوگل]برای نماز به مسجد رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای نماز به مسجد رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The designs for the new mosque have attracted widespread criticism.
[ترجمه گوگل]طرح های مسجد جدید انتقادات گسترده ای را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]طرح های این مسجد جدید انتقادات گسترده ای را به خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The town's main features are its beautiful mosque and ancient marketplace.
[ترجمه گوگل]از ویژگی های اصلی این شهر می توان به مسجد زیبا و بازار باستانی آن اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی شهر، مسجد زیبای آن و بازار باستانی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Great Mosque is forbidden to Christians.
[ترجمه اصغر] مسجد عظیم برای مسیحیان ممنوع است
|
[ترجمه گوگل]مسجد جامع بر مسیحیان حرام است
[ترجمه ترگمان]مسجد اعظم برای مسیحیان ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Women are not allowed to enter the mosque.
[ترجمه گوگل]ورود زنان به مسجد ممنوع است
[ترجمه ترگمان]زنان اجازه ورود به مسجد را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have been extremely generous to the mosque.
[ترجمه گوگل]نسبت به مسجد بسیار سخاوتمند بوده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به این مسجد خیلی سخاوتمند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The east wall of the mosque is covered with a beautiful mosaic.
[ترجمه گوگل]دیوار شرقی مسجد با موزاییک زیبایی پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]دیوار شرقی مسجد با موزاییک زیبا پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hundreds of thousands of people packed into the mosque.
[ترجمه گوگل]صدها هزار نفر در مسجد جمع شدند
[ترجمه ترگمان]صدها هزار نفر در مسجد جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Great Mosque has been a place of worship for Muslims for centuries.
[ترجمه گوگل]مسجد جامع قرن ها محل عبادت مسلمانان بوده است
[ترجمه ترگمان]مسجد اعظم قرن ها به عنوان عبادت برای مسلمانان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. To smoke in a church or mosque would be a profane act.
[ترجمه درب] سیگار کشیدن بد است
|
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در کلیسا یا مسجد یک عمل توهین آمیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در یک کلیسا یا مسجد، یک عمل کفرآمیز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسجد (اسم)
mosque

انگلیسی به انگلیسی

• muslim house of prayer and worship
a mosque is a building where muslims go to worship.

پیشنهاد کاربران

مسجد یا نماز خانه
محل عبادت
زیارتگاه
مسجد =mosque
محل عبادت خدا
مسجد/نماز خانه

بپرس