moslem

/ˈmɑːzləm//ˈmɒzləm/

معنی: مسلم، مسلمان
معانی دیگر: رجوع شود به: muslim

جمله های نمونه

1. Moslem women used to veil their faces before going into public.
[ترجمه گوگل]زنان مسلمان قبل از حضور در انظار عمومی، صورت خود را حجاب می کردند
[ترجمه ترگمان]زنان مسلمان پیش از رفتن به اجتماع، چهره خود را پنهان می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jews and Moslems practise circumcision for religious reasons.
[ترجمه گوگل]یهودیان و مسلمانان به دلایل مذهبی ختنه می کنند
[ترجمه ترگمان]یهودیان و مسلمانان ختنه را به دلایل مذهبی انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a Moslem.
[ترجمه گوگل]او مسلمان است
[ترجمه ترگمان]او مسلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If we can't address the problem, Moslem floating people's poverty and weak tendency can pass on their subgeneration.
[ترجمه گوگل]اگر نتوانیم مشکل را حل کنیم، فقر و گرایش ضعیف مردم شناور مسلمان می تواند نسل فرعی آنها را نیز منتقل کند
[ترجمه ترگمان]اگر ما نتوانیم این مشکل را حل کنیم، جوانان شناور مسلمان و گرایش ضعیف می توانند از مرزه ای خود عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most Moslem women wear veils in public places.
[ترجمه گوگل]بیشتر زنان مسلمان در اماکن عمومی حجاب می پوشند
[ترجمه ترگمان]اکثر زنان مسلمان حجاب را در مکان های عمومی می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Offices are usually closed on Fridays in Moslem countries.
[ترجمه گوگل]دفاتر معمولاً جمعه ها در کشورهای مسلمان تعطیل هستند
[ترجمه ترگمان]ادارات معمولا در روزه ای جمعه در کشورهای مسلمان تعطیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Transportation of the plant out of the Moslem nations was forbidden by the government.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل گیاه به خارج از کشورهای مسلمان توسط دولت ممنوع بود
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل این کارخانه از کشورهای مسلمان از سوی دولت ممنوع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They broke through the Moslem defenses and began a long series of wars called the Crusades.
[ترجمه گوگل]آنها دفاع مسلمانان را شکستند و یک سلسله جنگ طولانی به نام جنگ های صلیبی را آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مواضع مسلمانان تجاوز کردند و سلسله جنگ هایی را آغاز کردند که جنگ های صلیبی نامیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Koran is the Moslem Bible.
[ترجمه گوگل]قرآن کتاب مقدس مسلمانان است
[ترجمه ترگمان]قرآن، انجیل مسلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Religion: Predominantly Russian Orthodox, There are also Catholic Moslem, Old Believer, and Jewish minorities.
[ترجمه گوگل]مذهب: عمدتاً ارتدوکس روسی، مسلمانان کاتولیک، معتقدان قدیمی، و اقلیت های یهودی نیز وجود دارند
[ترجمه ترگمان]مذهب: ارتدوکس روسی، مسلمانان کاتولیک، مومن پیر و اقلیت های یهودی نیز وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A high officer in a Moslem government, especially in the Ottoman Empire.
[ترجمه گوگل]یک افسر عالی در یک حکومت اسلامی، به ویژه در امپراتوری عثمانی
[ترجمه ترگمان]یک افسر عالی رتبه در حکومت اسلامی، به خصوص در امپراطوری عثمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moslem caliph ( 656 - 661 ) after whose assassination Islam was divided into Sunnite and Shiite sects.
[ترجمه گوگل]خلیفه مسلمان (656-661) پس از کشته شدن او اسلام به دو فرقه سنی و شیعه تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]خلیفه مسلمانان (۶۵۶ - ۶۶۱)پس از ترور اسلام به فرقه های شیعه و شیعه تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Moslem doctrine exercises profound influence upon the operation of Arabic commerce.
[ترجمه گوگل]دکترین اسلامی تأثیر عمیقی بر عملیات تجارت عربی دارد
[ترجمه ترگمان]تعالیم اسلامی تاثیر عمیقی بر عملیات تجارت عربی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of them later turned Moslem.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها بعدا مسلمان شد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها بعدا مسلمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلم (اسم)
moslem

مسلمان (اسم)
saracen, mohammedan, muslim, moslem, mussulman

انگلیسی به انگلیسی

• muslim, adherent of islam (also muslem)
of the religion of islam

پیشنهاد کاربران

بپرس