mosey

/ˈmoʊzi//ˈməʊzi/

راه رفتن، یالم یالم رفتن، چمیدن، خرامیدن، (امریکا - خودمانی)، بحال گردش راه رفتن

جمله های نمونه

1. I guess I'll mosey on down to the store now.
[ترجمه گوگل]حدس می‌زنم الان به فروشگاه می‌روم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم حالا برم فروشگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's getting late, we'd better mosey along.
[ترجمه گوگل]دیر می‌شود، بهتر است موسی را همراهی کنیم
[ترجمه ترگمان]داره دیر می شه، بهتره بریم یه گشتی بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why don't you mosey round to my place?
[ترجمه گوگل]چرا موسی به جای من نمیری؟
[ترجمه ترگمان]چرا نمیری سر جای من؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll just mosey on down to the beach for a while.
[ترجمه گوگل]من فقط برای مدتی به ساحل می روم
[ترجمه ترگمان]میرم یه مدتی به ساحل میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd better mosey along - it's getting late.
[ترجمه گوگل]بهتر است موسی همراهم باشد - دیر می شود
[ترجمه ترگمان]بهتره بریم یه گشتی بزنیم داره دیر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Status Offline They mosey on to the coffee machine grunting under their breath, and once there they find someone to vent on.
[ترجمه گوگل]وضعیت آفلاین آن‌ها به دستگاه قهوه‌خوری می‌روند که زیر لب غرغر می‌کند، و زمانی که آنجا می‌آیند، کسی را پیدا می‌کنند تا هوا را بیرون بکشند
[ترجمه ترگمان]وضعیت برون خط آن ها را به سمت دستگاه قهوه متصل می کند که زیر لب خرخر می کند و یک بار کسی را پیدا می کنند که بر روی آن کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why don't you mosey your way over to the buckeye state and bring back a king to Lakerland. . .
[ترجمه گوگل]چرا راه خود را به ایالت باکی نمی‌روید و یک پادشاه را به لیکرلند باز نمی‌گردانید
[ترجمه ترگمان]چرا نمیری به اون ایالت buckeye بری و یه پادشاه رو به \"Lakerland\" برگردونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They mosey on to the coffee machine grunting under their breath, and once there they find someone to vent on.
[ترجمه گوگل]آن‌ها به دستگاه قهوه‌خوری می‌روند که زیر لب غرغر می‌کند، و زمانی که آنجا می‌آیند، کسی را پیدا می‌کنند تا هوا را بیرون بکشند
[ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف دستگاه قهوه می روند که زیر لب غرولند می کنند و یک بار کسی را پیدا می کنند که سرش را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mosey up to Glacier National Park and you'll see what we mean about the mountains.
[ترجمه گوگل]موزی تا پارک ملی گلاسیر و منظور ما از کوه ها را خواهید دید
[ترجمه ترگمان]mosey تا پارک ملی یخچال دار و شما خواهید دید که منظورمان این کوه ها چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wanted to watch him mosey.
[ترجمه گوگل]می خواستم موسی را تماشا کنم
[ترجمه ترگمان]می خواستم حواسم را پرت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's mosey along over to campus and get something to eat.
[ترجمه گوگل]بیا با هم به محوطه دانشگاه برویم و چیزی برای خوردن بیاوریم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم به محوطه دانشکده و یه چیزی بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And staking a new claim. Mosey on over sometime.
[ترجمه گوگل]و طرح ادعای جدیدی موسی مدتی به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]و یه ادعای تازه رو هم انجام بده بعضی وقتا با هم حرف می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We do not have time to mosey along. We're late already!
[ترجمه گوگل]ما وقت نداریم همراهی کنیم دیگه دیر اومدیم!
[ترجمه ترگمان]ما وقت زیادی نداریم که بریم یه گشتی بزنیم دیر رسیدیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not just any El Nino, but the biggest, baddest El Nino to mosey up the coast in 150 years.
[ترجمه گوگل]نه هر ال نینوی، بلکه بزرگترین و بدترین ال نینو که در 150 سال گذشته در سواحل حرکت کرده است
[ترجمه ترگمان]نه تنها آل نینو، بلکه بزرگ ترین و baddest آل نینو طی ۱۵۰ سال از ساحل عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• go away, leave; saunter, stroll (slang)
if you mosey somewhere, you go there slowly, often without any particular purpose except to see what is there; used in informal american english.

پیشنهاد کاربران

To mosey means to move at a slow or leisurely pace. It is often used to describe someone who is taking their time or not in a hurry.
حرکت کردن با سرعت آهسته یا آرام. اغلب برای توصیف کسی که عجله در انجام کاری ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He was just moseying down the street, enjoying the sunshine.
A friend might say, “Stop moseying around and hurry up!”
In a casual conversation, someone might ask, “Want to mosey on over to the park?”

Mosey قدم زدن/خوش خوش رفتن
. I think I'll mosey on down to the beach for a while
. We decided to mosey on up to Montgomery ( =the state capital of Alabama )
سراصبر راه رفتن و گشت زدن
حال حالکی راه رفتن

بپرس