mortise

/ˈmɔːrtɪs//ˈmɔːtɪs/

معنی: کام، جای زبانه، مادگی زبانه، باکام محکم کردن، جفت کردن
معانی دیگر: (نجاری)، فاق (که زبانه یا tenon در آن جا می گیرد)، (با کام و زبانه) جفت کردن، محکم به هم وصل کردن، کلاف کردن، mortice مادگی زبانه

جمله های نمونه

1. Replace all old surface-mounted bolts with key-operated mortise security bolts.
[ترجمه گوگل]تمام پیچ‌های قدیمی نصب‌شده روی سطح را با پیچ‌های امنیتی با کلیدی تعویض کنید
[ترجمه ترگمان]تمام پیچ های روی سطح قدیمی را با پیچ و تاب های اولیه قفل ایمنی جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It had a mortise lock, a simple keyhole and no key.
[ترجمه گوگل]یک قفل مورتز، یک سوراخ کلید ساده و بدون کلید داشت
[ترجمه ترگمان]قفل بزرگ قفل بود، یک سوراخ کلید ساده و کلیدی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fit a five-lever mortise lock to the back door, or supplement the existing lock with a mortise deadlock.
[ترجمه گوگل]یک قفل پنج اهرمی را به درب پشتی تعبیه کنید یا قفل موجود را با یک قفل مورتیس تکمیل کنید
[ترجمه ترگمان]یک قفل پنج اهرم را به در پشتی متصل کنید، یا قفل موجود را با یک بن بست mortise تکمیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition, mortise holes were made on the full - size timber, and resonant frequencies measured sequently.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سوراخ‌های مورتیس بر روی چوب اندازه کامل ایجاد شد و فرکانس‌های تشدید به‌تدریج اندازه‌گیری شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، mortise ها بر روی چوب با اندازه کامل ساخته شدند و فرکانس های تشدید sequently اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mortise and tenon structure can withstand a nail than furniture made of greater tension.
[ترجمه گوگل]ساختار مورتیس و تنون نسبت به مبلمان ساخته شده از کشش بیشتر میخ را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]ساختار زبانه و زبانه می تواند یک میخ را تحمل کند تا مبل ایجاد شده از تنش بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Uses mortise lock that is inserted inside the door for maximum safety.
[ترجمه گوگل]از قفل مورتیس استفاده می کند که برای حداکثر ایمنی در داخل در قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]از قفل mortise استفاده می کند که در داخل در حداکثر ایمنی قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tenon does not conform to the mortise, so it can not fit into the mortise.
[ترجمه گوگل]تنون با مورتیس مطابقت ندارد، بنابراین نمی تواند در خاردار قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]زبانه با the مطابقت ندارد به همین دلیل این زبانه نمی تواند با the مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mortise lock —the lock body is inserted into the door edge, the lever and escutcheon are installed on the surface of the door.
[ترجمه گوگل]قفل مورتیس - بدنه قفل در لبه در قرار می گیرد، اهرم و اسکاج روی سطح در نصب می شوند
[ترجمه ترگمان]قفل mortise - بدنه قفل در لبه در وارد می شود، اهرم و escutcheon روی سطح در نصب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The distal tibiofibular syndesmosis is important for ankle mortise stability, weight transmission and walking.
[ترجمه گوگل]سندزموز تیبیوفیبولار دیستال برای پایداری مورتیس مچ پا، انتقال وزن و راه رفتن مهم است
[ترجمه ترگمان]کنترل دوربرد syndesmosis برای پایداری مچ پا، انتقال وزن و راه رفتن مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The artist magnifies a part of mortise and tenon joint, so that the nature outlook in Chinese ancient times could distantly correspond to urbanization process of armoured concrete.
[ترجمه گوگل]این هنرمند قسمتی از مفصل خرطومی و تنون را بزرگ‌نمایی می‌کند، به طوری که چشم‌انداز طبیعت در دوران باستان چین می‌تواند از فاصله دور با روند شهرنشینی بتن زرهی مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این هنرمند بخشی از مفصل mortise و زبانه را بزرگ نشان می دهد، به طوری که دیدگاه طبیعت در زمان باستان چین می تواند با فرآیند شهرنشینی در بتن مسلح همخوانی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To fit into a socket mortise.
[ترجمه گوگل]برای قرار گرفتن در یک سوکت سوکت
[ترجمه ترگمان]برای تناسب با یک سوکت socket
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The arm and post are then lined up and the mortise marked off on the arm from the post.
[ترجمه گوگل]سپس بازو و تیرک در یک ردیف قرار می‌گیرند و مهره از روی بازو مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]سپس بازو و پس از آن صف کشیده می شوند و the روی بازو از سمت تیر نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The seat of the chair is a straight forward mortise and tenon construction apart from two considerations.
[ترجمه گوگل]نشیمنگاه صندلی جدا از دو ملاحظه، به‌صورت مستقیم و مستقیم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]روی صندلی یک خط مستقیم به جلو و یک زبانه کام لا از دو طرف قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wooden framed windows are best secured with locks resembling small mortise security bolts.
[ترجمه گوگل]پنجره های چوبی با قاب های چوبی به بهترین وجه با قفل هایی شبیه پیچ و مهره های امنیتی کوچک محکم می شوند
[ترجمه ترگمان]پنجره های قاب چوبی به بهترین شکل با قفل های شبیه به پیچ و مهره امنیتی کوچک چفت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When end grain must be joined to edge or face grain, the joint of choice is the mortise and tenon. More on this later.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دانه های انتهایی باید به دانه های لبه یا روبه رو وصل شوند، محل اتصال انتخابی، مورتیس و تنون است بیشتر در این مورد بعدا
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گندم نهایی باید به لبه و یا با غلات متصل شود، انتخاب مشترک زبانه و زبانه است بعدا بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کام (اسم)
mortise, wish, desire, palate, mortice

جای زبانه (اسم)
mortise, mortice

مادگی زبانه (اسم)
mortise, mortice

باکام محکم کردن (فعل)
mortise, mortice

جفت کردن (فعل)
graft, truss, accompany, mortise, dovetail, couple, assemble, geminate, twin, link, yoke, husband, mortice

تخصصی

[عمران و معماری] کام - فاق

انگلیسی به انگلیسی

• recess or groove in a piece of wood or another material that fits together with a corresponding projecting piece of material; connection, joint

پیشنهاد کاربران

بپرس