mortifying


بر خورنده، رنجاننده، خفت آور، موهن

جمله های نمونه

1. Forgetting the introductory remarks really mortified me.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن سخنان مقدماتی واقعاً من را ناراحت کرد
[ترجمه ترگمان]یادم رفته بود که توضیحات مقدماتی واقعا مرا ناراحت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If I told her that she'd upset him she'd be mortified.
[ترجمه گوگل]اگر به او می گفتم که او را ناراحت می کند، ناراحت می شد
[ترجمه ترگمان]اگر به او می گفتم که او را ناراحت کرده بود، ناراحت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He felt mortified for his mistake.
[ترجمه گوگل]او از اشتباه خود احساس ناراحتی کرد
[ترجمه ترگمان]از اشتباه خود شرمنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was somewhat mortified to be told that I was too old to join.
[ترجمه گوگل]من تا حدودی ناراحت شدم که به من گفتند برای پیوستن به آن خیلی پیر شده ام
[ترجمه ترگمان]تا حدی ناراحت بودم که به او بگویم که من برای ملحق شدن به او خیلی پیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was/felt mortified.
[ترجمه گوگل]او احساس ناراحتی کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nora was mortified to discover that her daughter had been out drinking.
[ترجمه گوگل]نورا از اینکه متوجه شد دخترش بیرون از خانه مشروب می‌نوشت، حیران شد
[ترجمه ترگمان]نورا خجالت کشید که بفهمه دخترش مست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt it would be utterly mortifying to be seen in such company as his by anyone.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دیده شدن در چنین جمعی توسط هرکسی کاملاً آزاردهنده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که در چنین شرکتی به عنوان کسی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jane mortified her family by leaving her husband.
[ترجمه گوگل]جین با ترک شوهرش خانواده اش را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]جین با ترک شوهرش خانواده اش را تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How mortifying to have to apologize to him!
[ترجمه گوگل]چقدر ناراحت کننده است که باید از او عذرخواهی کرد!
[ترجمه ترگمان]چه قدر آزاردهنده است که باید از او عذرخواهی کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The knowledge of future evils mortified the present felicities.
[ترجمه گوگل]آگاهی از بدی های آینده، سعادت های کنونی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]دانش of آینده the فعلی را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The teacher was mortified by his inability to answer the question.
[ترجمه گوگل]معلم از ناتوانی او در پاسخ به این سوال ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]معلم از ناتوانی او در پاسخ به این سوال ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If I reduced somebody to tears I'd be mortified.
[ترجمه گوگل]اگر من اشک کسی را کم می کردم، ناراحت می شدم
[ترجمه ترگمان]اگر کسی را به گریه می انداختم، خجالت زده می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Past Cat teams would have been mortified at the thought of losing four conference games.
[ترجمه گوگل]تیم‌های Cat قبلی از فکر باخت در چهار بازی کنفرانسی ناراحت می‌شدند
[ترجمه ترگمان]تیم های کت گذشته از فکر از دست دادن چهار بازی کنفرانس شگفت زده خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. IfJoyce seemed mortified now, Lois suspected it was drama.
[ترجمه گوگل]اگر جویس اکنون ناراحت به نظر می رسید، لوئیس مشکوک بود که این یک درام است
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه که \"IfJoyce\" خجالت زده به نظر میومد لوییس \"شک داشت که این یه درام هست\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

تحقیرآمیز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : mortify
اسم ( noun ) : mortification
صفت ( adjective ) : mortifying / mortified
قید ( adverb ) : _
خجالت آور
ننگ آور، شرم آور

بپرس