1. fasting is a kind of mortification
روزه گیری نوعی نفس کشی است.
2. To the mortification of the show's organizers, the top performers withdrew at the last minute.
[ترجمه گوگل]با ناراحتی برگزارکنندگان این نمایش، بهترین اجراکنندگان در آخرین لحظه کنار رفتند
[ترجمه ترگمان]در نهایت خجالت of نمایش دهندگان در آخرین لحظه از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در نهایت خجالت of نمایش دهندگان در آخرین لحظه از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The chairman tried to disguise his mortification.
[ترجمه گوگل]رئیس سعی کرد ناراحتی خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه سعی کرد که ناراحتی خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه سعی کرد که ناراحتی خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. To my mortification, my manuscript was rejected.
[ترجمه گوگل]در کمال تاسف، دستنوشته ام رد شد
[ترجمه ترگمان]در کمال شرمساری، دست نویس من رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در کمال شرمساری، دست نویس من رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. To his mortification, he was criticized by the managing director in front of all his junior colleagues.
[ترجمه گوگل]در کمال تأسف او در حضور همه همکاران کوچکترش مورد انتقاد مدیر عامل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر خفت و خواری از سوی مدیر عامل در مقابل همه همکاران جوانش مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به خاطر خفت و خواری از سوی مدیر عامل در مقابل همه همکاران جوانش مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To the mortification of the partners the Royalty was to remain unchanged at one-twelfth.
[ترجمه گوگل]به ضرر شرکا، حق امتیاز بدون تغییر در یک دوازدهم باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]سلطنت در مقام سلطنت، در یک دوازدهم بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سلطنت در مقام سلطنت، در یک دوازدهم بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The niyamas ( observances ) are purity, contentment, mortification, study and devotion to God.
[ترجمه گوگل]نيامات عبارتند از طهارت، قناعت، دلتنگي، تحصيل و عبادت براي خدا
[ترجمه ترگمان]The (observances)خلوص، خرسندی، تحقیر، تحصیل و اخلاص به خداوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The (observances)خلوص، خرسندی، تحقیر، تحصیل و اخلاص به خداوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Poverty for us is a freedom mortification, a penance.
[ترجمه گوگل]فقر برای ما مایه آزادی است، یک توبه
[ترجمه ترگمان]فقر برای ما یک عذاب آزادی است، یک ریاضت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقر برای ما یک عذاب آزادی است، یک ریاضت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sanctification is a process of mortification and vivification.
[ترجمه گوگل]تقدیس یک فرایند تلف کردن و زندهسازی است
[ترجمه ترگمان]sanctification یک فرآیند of و vivification است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]sanctification یک فرآیند of و vivification است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Myrrh has been associated with bitter repentance, mortification of the flesh, and penance.
[ترجمه گوگل]مر با توبه تلخ، تلف شدن بدن و توبه همراه بوده است
[ترجمه ترگمان]myrrh با توبه و پشیمانی و ریاضت کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]myrrh با توبه و پشیمانی و ریاضت کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Will the mortification never cease?
[ترجمه گوگل]آیا مرگ هرگز متوقف نخواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این شرمساری هرگز از بین نخواهد رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیا این شرمساری هرگز از بین نخواهد رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is our nation's mortification.
[ترجمه گوگل]این مصیبت ملت ماست
[ترجمه ترگمان]این مایه سرشکستگی ملت ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مایه سرشکستگی ملت ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was wallowing in mortification.
[ترجمه گوگل]او در حال غوطه ور شدن بود
[ترجمه ترگمان]سخت ناراحت و ناراحت در حال غوطه خوردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سخت ناراحت و ناراحت در حال غوطه خوردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I don't really want to spend the weekend working, but as they say, a little mortification of the flesh is good for the soul.
[ترجمه گوگل]من واقعاً نمی خواهم آخر هفته را با کار بگذرانم، اما به قول خودشان کمی تسکین گوشت برای روح مفید است
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی خواهم آخر هفته را در حال کار باشم، اما همان طور که می گویند، کمی خجالت می کشم که گوشت برای روح خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی خواهم آخر هفته را در حال کار باشم، اما همان طور که می گویند، کمی خجالت می کشم که گوشت برای روح خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید