mortician

/mɔːrˈtɪʃn̩//mɔːˈtɪʃn̩/

معنی: مقاطعه کار کفن ودفن، متصدی کفن ودفن
معانی دیگر: رجوع شود به: funeral director

جمله های نمونه

1. The driver is a furniture mortician, escorting dead sofas to a grave in a landfill.
[ترجمه گوگل]راننده یک کارشناس اسباب کشی است که مبل های مرده را تا قبری در محل دفن زباله همراهی می کند
[ترجمه ترگمان]متصدی کفن و دفن یک کفن کفن و دفن است که روی کاناپه مرده در یک گورستان دفن زباله فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We strive like obsequious morticians to provide consolation by enshrining a corpse.
[ترجمه گوگل]ما مانند مرده دانان متعهد می کوشیم تا با تثبیت جسد تسلی دهیم
[ترجمه ترگمان]مثل این است که مثل morticians چاپلوس برای تسلی دادن یک جسد تلاش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Funeral directors are also called morticians or undertakers.
[ترجمه گوگل]به مجریان تشییع جنازه، مرتضی یا دفن گردان نیز گفته می شود
[ترجمه ترگمان]به directors تدفین نیز morticians یا undertakers نیز گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We say undertaker, they say mortician.
[ترجمه گوگل]ما می گوییم دفن کن، آنها می گویند مرتضی
[ترجمه ترگمان]می گویند تابوت ساز می گویند تابوت کفن و دفن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blex Browning: The mortician said that Death has a design.
[ترجمه گوگل]بلکس براونینگ: مرتشین گفت که مرگ طرحی دارد
[ترجمه ترگمان]Blex براونینگ: The گفت که مرگ طرحی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alex Browning: The mortician said that Death has a design. Right?
[ترجمه گوگل]الکس براونینگ: مرتشین گفت که مرگ طرحی دارد درست؟
[ترجمه ترگمان]الکس براونینگ: The گفت که مرگ طرحی دارد درس ته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Presently on the scene appears a solemn mortician.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در صحنه به نظر می رسد مرده کش موقر
[ترجمه ترگمان]در همان لحظه صحنه کفن و دفن یک کفن و دفن رسمی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The job of mortician technically isn't dangerous, unless you believe hanging out with dead people all the time muddles your shakras.
[ترجمه گوگل]شغل مرتیکه از نظر فنی خطرناک نیست، مگر اینکه فکر کنید که همیشه با افراد مرده معاشرت کردن، شاکرای شما را به هم می زند
[ترجمه ترگمان]این کار از لحاظ فنی خطرناک نیست، مگر این که اعتقاد داشته باشی که در تمام مدت با آدم های مرده در حال muddles بوده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mortician was surprised to find scars from wounds and a withered leg.
[ترجمه گوگل]قایق‌دان از یافتن جای زخم‌ها و پایی پژمرده شگفت‌زده شد
[ترجمه ترگمان]متصدی کفن و دفن از جای زخم روی زخم و پای استخوانی غافلگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alex Browning: The mortician said that Death has a design.
[ترجمه گوگل]الکس براونینگ: مرتشین گفت که مرگ طرحی دارد
[ترجمه ترگمان]الکس براونینگ: The گفت که مرگ طرحی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The audience sees a mortician after hours in the morgue, as he mutilates the corpse of a young woman who died in a car crash.
[ترجمه گوگل]تماشاگران پس از ساعت‌ها در سردخانه مردی را می‌بینند که جسد زن جوانی را که در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داده، مثله می‌کند
[ترجمه ترگمان]وقتی جسد زن جوانی را دید که در یک تصادف اتومبیل کشته شد، تماشاچی ها یک کفن و کفن و دفن را می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One man, previously a mortician, decided he would be happier helping people who were still alive and switched his career to hospital administration.
[ترجمه گوگل]مردی که قبلاً مریدان بود، تصمیم گرفت از کمک به افرادی که هنوز زنده بودند خوشحالتر باشد و شغل خود را به مدیریت بیمارستان تغییر داد
[ترجمه ترگمان]یک مرد، که قبلا یک mortician بود، تصمیم گرفت که به افرادی که هنوز زنده هستند کمک کند و شغل خود را به اداره بیمارستان تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And no mortician is going to help you bury your pet rabbit.
[ترجمه گوگل]و هیچ مرتیکه ای به شما کمک نمی کند خرگوش خانگی خود را دفن کنید
[ترجمه ترگمان]و هیچ متصدی کفن و دفن نمیتونه کمکت کنه که خرگوش خونگی - ت رو دفن کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Law school professors, in my view, are the drones and morticians of the profession.
[ترجمه گوگل]استادان دانشکده حقوق، از نظر من، پهپادها و مرتکبین این حرفه هستند
[ترجمه ترگمان]استادان دانشکده حقوق، در نظر من، هواپیماهای بدون سرنشین و morticians حرفه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I gingerly took the skirt from him, and placed it in the pile of clothes that we were taking down to the mortician.
[ترجمه گوگل]دامن را از دستش گرفتم و در انبوهی از لباس‌هایی که می‌بردیم نزد مرتشب قرار دادم
[ترجمه ترگمان]من با احتیاط دامنی را از او گرفتم و آن را در توده لباس هایی که به متصدی کفن و کفن و دفن کردیم قرار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقاطعه کار کفن ودفن (اسم)
undertaking, mortician, undertaker

متصدی کفن ودفن (اسم)
mortician

انگلیسی به انگلیسی

• funeral director; undertaker
a mortician is a person whose job is to look after the bodies of people who have died, and to arrange their funerals; used in american english.

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم mort
📌 این ریشه، معادل "death" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "death" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 mortality: The state of being subject to death
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 mortal: Capable of experiencing death
🔘 mortuary: A place where the dead are prepared for burial
🔘 mortician: A professional who prepares the dead for burial
🔘 postmortem: Occurring after death
🔘 immortal: Not subject to death
🔘 immortality: The state of being free from death
🔘 mortify: To cause deep embarrassment as if leading to death
🔘 mortification: A feeling of extreme shame, as if experiencing death
🔘 mortgage: A financial agreement linked to property until death or full payment
🔘 mortiferous: Causing death
🔘 moribund: Nearing death or decline
🔘 rigor mortis: The stiffness of the body after death
🔘 mortmain: The control of property beyond the death of the owner
🔘 mortally: In a manner related to death
🔘 antemortem: Occurring before death
🔘 perimortem: Occurring around the time of death
🔘 immortalize: To make someone or something remembered beyond death
🔘 mortified: Deeply embarrassed, as if facing death
🔘 mortifying: Causing extreme embarrassment, as if leading to death
🔘 mortificatory: Relating to suffering or discipline as if facing death
🔘 premortem: Before death
🔘 mortifacient: Causing death
🔘 mortgagee: A lender who holds property rights until death or repayment
🔘 mortgagor: A borrower who pledges property until death or full payment
🔘 mort: A term referring to death
🔘 mortiferously: In a manner that brings death
🔘 mortem: A term referring to death, often in legal or medical contexts
🔘 morticianship: The profession of preparing the dead for burial
🔘 immortalism: The belief in life beyond death or avoiding death entirely

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who prepares bodies for funerals ⚰️
🔍 مترادف: Undertaker
✅ مثال: The mortician prepared the body for the funeral
مسئول کفن و دفن، مُرده شور

بپرس