mortgagee

/ˌmɔːrɡɪˈdʒiː//ˌmɔːɡɪˈdʒiː/

معنی: مرتهن، گروگیر
معانی دیگر: (حقوق) مرتهن، رهن گیر

جمله های نمونه

1. Every buyer, lessee, mortgagee of registered land should search shortly before completion.
[ترجمه گوگل]هر خریدار، مستاجر، رهن زمین ثبت شده باید اندکی قبل از تکمیل جستجو کند
[ترجمه ترگمان]هر خریدار، lessee، mortgagee از زمین های ثبت شده باید کمی قبل از اتمام جستجو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In certain cases, a prior mortgagee may make further advances to the mortgagor which will rank in priority to subsequent mortgages.
[ترجمه گوگل]در موارد خاص، مرتهن قبلی ممکن است پیشرفت‌های بیشتری را به راهن‌دهنده انجام دهد که در اولویت وام‌های بعدی قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، mortgagee قبلی می تواند به the که در اولویت به وام های بعدی قرار دارند، پیشرفت بیشتری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some mortgagees insist on approving the draft conveyance or transfer and regard must therefore be had to the practice of each mortgagee.
[ترجمه گوگل]برخی از رهن‌گذاران بر تأیید پیش‌نویس انتقال یا انتقال اصرار دارند و بنابراین باید به رویه هر مرتهن توجه شود
[ترجمه ترگمان]برخی از mortgagees بر تایید پیش نویس انتقال یا انتقال اصرار دارند و باید به این ترتیب باید به عمل یکدیگر بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mortgagee registers a puisne mortgage.
[ترجمه گوگل]مرتهن رهن puisne را ثبت می کند
[ترجمه ترگمان]The یه رهن خونه رو ثبت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The second mortgagee should also be a party to receive the additional covenant of the wife.
[ترجمه گوگل]مرتهن دوم نیز باید طرف دریافت عهد اضافی زوجه باشد
[ترجمه ترگمان]دومین mortgagee نیز باید یک حزب باشد تا پیمان اضافی زن را دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The priority of successive mortgagees depends on the date when the mortgagee gives notice to the debtor or trustee.
[ترجمه گوگل]اولویت رهن های متوالی بستگی به تاریخی دارد که مرتهن به بدهکار یا امین اطلاع می دهد
[ترجمه ترگمان]اولویت of پی درپی به زمانی بستگی دارد که the به بدهکار یا امین برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every buyer, lessee and mortgagee of property in or in the vicinity of a coalmining area should search before exchanging contracts.
[ترجمه گوگل]هر خریدار، مستأجر و رهن دار ملک در یا مجاور یک منطقه استخراج زغال سنگ باید قبل از مبادله قرارداد جستجو کند
[ترجمه ترگمان]هر خریدار، lessee و mortgagee ملک و یا در مجاورت یک ناحیه coalmining باید قبل از مبادله قرارداد جستجو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The exact requirements of the mortgagee to be contained in the conveyance or transfer should be ascertained.
[ترجمه گوگل]الزامات دقیق رهن برای مندرج در انتقال یا انتقال باید مشخص شود
[ترجمه ترگمان]الزامات دقیق of باید در انتقال یا انتقال وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mortgagee becomes the proprietor of the land.
[ترجمه گوگل]رهن دار مالک زمین می شود
[ترجمه ترگمان]The مالک زمین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is the interest of a mortgagee to be recorded on the policy?
[ترجمه گوگل]آیا سود رهن در بیمه نامه ثبت می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا علاقه به mortgagee در این سیاست ثبت خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lease had not been mortgagee agreed to the rental housing, is the mortgagee's rights violations.
[ترجمه گوگل]اجاره نامه نشده بود وام مسکن به اجاره مسکن، نقض حقوق وام مسکن است
[ترجمه ترگمان]Lease در مورد مسکن اجاره به توافق نرسیده است، نقض حقوق بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Article 194 A mortgagee may abandon the mortgage right or the sequence thereof.
[ترجمه گوگل]ماده 194 رهن می تواند از حق رهن یا ترتیب آن صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۹۴ (۱۹۴)ممکن است حق رهن را رها کرده و یا ترتیب آن را به دست فراموشی بسپارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mortgagee shall have the priority of compensation with respect to disposal of the mortgaged property.
[ترجمه گوگل]رهن در خصوص واگذاری مال مرهونه در اولویت جبران خسارت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]The باید با توجه به مصادره اموال خریداری شده از اولویت برخوردار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immediately contracts have been exchanged the exact redemption figure should be obtained from the mortgagee.
[ترجمه گوگل]بلافاصله قراردادها رد و بدل شده است، رقم دقیق بازخرید باید از راهن گرفته شود
[ترجمه ترگمان]بلافاصله قرارداد مبادله شد که باید از the بدست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرتهن (اسم)
mortgagee, pawnbroker

گروگیر (اسم)
mortgagee, pawnbroker, pawnee

تخصصی

[حقوق] مرتهن

انگلیسی به انگلیسی

• one to whom property is mortgaged

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم mort
📌 این ریشه، معادل "death" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "death" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 mortality: The state of being subject to death
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 mortal: Capable of experiencing death
🔘 mortuary: A place where the dead are prepared for burial
🔘 mortician: A professional who prepares the dead for burial
🔘 postmortem: Occurring after death
🔘 immortal: Not subject to death
🔘 immortality: The state of being free from death
🔘 mortify: To cause deep embarrassment as if leading to death
🔘 mortification: A feeling of extreme shame, as if experiencing death
🔘 mortgage: A financial agreement linked to property until death or full payment
🔘 mortiferous: Causing death
🔘 moribund: Nearing death or decline
🔘 rigor mortis: The stiffness of the body after death
🔘 mortmain: The control of property beyond the death of the owner
🔘 mortally: In a manner related to death
🔘 antemortem: Occurring before death
🔘 perimortem: Occurring around the time of death
🔘 immortalize: To make someone or something remembered beyond death
🔘 mortified: Deeply embarrassed, as if facing death
🔘 mortifying: Causing extreme embarrassment, as if leading to death
🔘 mortificatory: Relating to suffering or discipline as if facing death
🔘 premortem: Before death
🔘 mortifacient: Causing death
🔘 mortgagee: A lender who holds property rights until death or repayment
🔘 mortgagor: A borrower who pledges property until death or full payment
🔘 mort: A term referring to death
🔘 mortiferously: In a manner that brings death
🔘 mortem: A term referring to death, often in legal or medical contexts
🔘 morticianship: The profession of preparing the dead for burial
🔘 immortalism: The belief in life beyond death or avoiding death entirely

بپرس