mortally

/ˈmɔːrtəli//ˈmɔːtəli/

بطور کشنده، سخت، زیاد

جمله های نمونه

1. in the course of battle, one of his friends dropped mortally wounded
طی نبرد یکی از دوستانش با زخم مهلکی نقش بر زمین شد.

2. The mortally wounded soldier lingered on for a few days until at last he died.
[ترجمه گوگل]سرباز مجروح مرگ چند روزی درنگ کرد تا سرانجام درگذشت
[ترجمه ترگمان]سرباز مجروح دیگر تا چند روز دیگر درنگ کرد تا اینکه سرانجام مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He regarded the mortally wounded man with no pity in his heart.
[ترجمه گوگل]او مرد مجروح مرگبار را بدون هیچ ترحمی در قلبش دید
[ترجمه ترگمان]او مرد زخمی را با دلسوزی به قلب خود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Candida admits to having been "mortally embarrassed".
[ترجمه گوگل]کاندیدا اعتراف می کند که "به شدت خجالت زده" شده است
[ترجمه ترگمان]کاندیدا اعتراف می کند که \"بسیار دست پاچه\" بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was mortally offended by your remarks.
[ترجمه گوگل]او از سخنان شما به شدت آزرده شد
[ترجمه ترگمان]از اظهارات شما به شدت آزرده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was mortally afraid of upsetting her.
[ترجمه گوگل]او به شدت می ترسید که او را ناراحت کند
[ترجمه ترگمان]از آن می ترسید که او را ناراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If he so mortally hated the father, living and dead, how can we trust his indulgence with the boy?
[ترجمه گوگل]اگر او تا این حد از پدر، زنده و مرده متنفر بود، چگونه می‌توانیم به زیاده‌روی او با پسر اعتماد کنیم؟
[ترجمه ترگمان]اگر او این قدر از پدر متنفر بود، زنده و مرده، چه طور می توانیم به این پسر اعتماد کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He shot at it and wounded it mortally, but it succeeded in reaching its home and its mistress before it died.
[ترجمه گوگل]او به سمت آن شلیک کرد و آن را مجروح کرد، اما قبل از مرگ موفق شد به خانه و معشوقه‌اش برسد
[ترجمه ترگمان]به آن شلیک کرد و زخم مهلکی برداشت، اما توانست قبل از مرگش به خانه و معشوقه خود برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mortally wounded, frothing at the mouth, grinding his teeth in pain, he chose the floor instead.
[ترجمه گوگل]او که به شدت زخمی شده بود، از دهانش کف می‌کرد، دندان‌هایش را از درد به هم می‌سایید، به جای آن کف را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]زخمی که به دهان افتاده بود و دندان هایش را به هم می فشرد، به جای آن زمین را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He split and mortally wounded the Labour Party.
[ترجمه گوگل]او جدا شد و حزب کارگر را مجروح کرد
[ترجمه ترگمان]او حزب کارگر را به ضرب گلوله کشت و به شدت زخمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have had public reports of a mortally ill little girl being unable to gain treatment in a paediatric intensive care unit.
[ترجمه گوگل]ما گزارش های عمومی از یک دختر کوچک بیمار مرگبار داشته ایم که قادر به درمان در بخش مراقبت های ویژه کودکان نیست
[ترجمه ترگمان]ما گزارش های عمومی مبنی بر اینکه یک دختر بسیار بیمار که قادر به درمان در یک واحد مراقبت های ویژه اطفال نیست، گزارش کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He falls, mortally wounded.
[ترجمه گوگل]او سقوط می کند، زخمی مرگبار
[ترجمه ترگمان]او به شدت زخمی شد و به شدت زخمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Armistead falls mortally wounded among the artillery he has captured. . . .
[ترجمه گوگل]آرمیستد در میان توپخانه‌هایی که به تصرف خود درآورده به‌طور مرگباری مجروح می‌شود
[ترجمه ترگمان]Armistead در میان توپخانه ای که او را دستگیر کرده است، به شدت زخمی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It looks as though Cnut was already mortally ill when he made this grant.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کنات زمانی که این کمک مالی را اعطا کرد، قبلاً به شدت بیمار بود
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسد که انگار از قبل از این اقدام به شدت بیمار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• extremely; fatally; in a mortal manner
someone who is mortally wounded or mortally ill is going to die as a result of their wound or illness.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : mortal / mortality
صفت ( adjective ) : mortal
قید ( adverb ) : mortally

بپرس