mortality

/mɔːrˈtæləti//mɔːˈtælɪti/

معنی: مرگ ومیر، بشریت، میرش، متوفیات
معانی دیگر: میرایی، مرگ پذیری، فناپذیری، میرندگی، شمار یا میزان شکست ها و ناکامی ها، انسان ها، آدمیزادگان، بشر، میزان (یا درصد) مرگ و میر (death rate هم می گویند)

جمله های نمونه

1. mortality is incapable of understanding god's will
بشر قادر به درک اراده ی خداوند نیست.

2. infant mortality is on the decrease
مرگ و میر کودکان رو به نقصان است.

3. infant mortality was high because of poor hygiene
مرگ و میر کودکان بخاطر بهداشت بد زیاد بود.

4. the mortality of the body is nothing compared to the immortality of the soul
میرایی جسم در برابر جاودانگی روح هیچ است.

5. the high mortality of first year students
میزان بیش از حد رفوزگی دانشجویان سال اول

6. We aren't gods: we must accept our mortality.
[ترجمه گوگل]ما خدا نیستیم: ما باید فانی بودن خود را بپذیریم
[ترجمه ترگمان]ما خدایان نیستیم؛ باید mortality را بپذیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Infant mortality was extremely high and the upper classes were not exempt.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان بسیار بالا بود و طبقات بالا معاف نبودند
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان بسیار بالا بود و طبقات بالا هم معاف نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mortality from heart disease varies widely across the world.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی در سراسر جهان بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی در سراسر جهان متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Infant mortality has been dramatically reduced because of modern medicine.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان به دلیل طب مدرن به طور چشمگیری کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان به دلیل پزشکی مدرن به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Poor hygiene led to high mortality among children.
[ترجمه گوگل]بهداشت ضعیف منجر به مرگ و میر بالای کودکان شد
[ترجمه ترگمان]بهداشت ضعیف منجر به مرگ و میر بالای کودکان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Infant mortality is a reliable barometer of socio-economic conditions.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان یک فشارسنج قابل اعتماد برای شرایط اجتماعی-اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی مطمئن از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The mortality rate was way down.
[ترجمه گوگل]میزان مرگ و میر بسیار پایین بود
[ترجمه ترگمان]نرخ مرگ و میر بسیار پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infant mortality is a highly sensitive barometer of socio - economic conditions.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان فشارسنج بسیار حساس شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی بسیار حساس از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Premature birth is the main cause of perinatal mortality.
[ترجمه گوگل]تولد زودرس علت اصلی مرگ و میر پری ناتال است
[ترجمه ترگمان]تولد پیش از موعد، علت اصلی مرگ و میر کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mortality from lung cancer is still increasing.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر ناشی از سرطان ریه همچنان در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر ناشی از سرطان ریه همچنان در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Infant mortality is much higher in the poorest areas of the city.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان در فقیرترین مناطق شهر بسیار بیشتر است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان در فقیرترین مناطق شهر بسیار بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Mortality among immigrant groups was higher than average.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر در میان گروه های مهاجر بالاتر از میانگین بود
[ترجمه ترگمان]میزان مرگ و میر در میان گروه های مهاجر بیش از حد متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. However, the variations in mortality between the developed and Third World in the later years of life are much less extreme.
[ترجمه گوگل]با این حال، تغییرات مرگ و میر بین کشورهای توسعه یافته و جهان سوم در سال های آخر زندگی بسیار کمتر است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تغییرات مرگ و میر میان کشورهای توسعه یافته و سوم در سال های بعد از زندگی بسیار کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرگ ومیر (اسم)
fatality, mortality, murrain

بشریت (اسم)
humanity, mankind, mortality, humankind

میرش (اسم)
mortality

متوفیات (اسم)
mortality

تخصصی

[بهداشت] میرابی
[ریاضیات] میرایی
[آمار] مرگ و میر

انگلیسی به انگلیسی

• state of having a limited life span; rate of death
mortality is the fact that all people must die and cannot live forever.
the mortality in a particular place or situation is the number of people who die.

پیشنهاد کاربران

1. فناپذیری. میرندگی 2. ( میزان ) مرگ و میر 3. ( بصورت جمع ) تلفات
مثال:
mortality is related to unemployment levels
میزان مرگ و میر به ترازهای بیکاری ربط دارد.
میرایی، میرندگی، فناپذیری
impermanence, transience
- killing, bloodshed, carnage, death, destruction, fatality
تلفات، قابلیت دریافت ضایعات، میرش، مرگ ومیر، متوفیات، بشریت، روانشناسی: میرایی، زیست شناسی: مرگ و میر، علوم نظامی: فناپذیری مرگ و میر
{پزشکی} مرگ و میر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : mortal / mortality
صفت ( adjective ) : mortal
قید ( adverb ) : mortally
mortality ( پزشکی )
واژه مصوب: میزان مرگ‏ومیر
تعریف: رابطۀ میان شمار درگذشتگان و جمعیت کل مجموعه در مکان و فاصلۀ زمانی مشخص
mortality
مرگ و میر
افت در روش تحقیق این لغت به معنای افت آزمودنی هاست.
گه گاه فناپذیری می تونه باشه

بپرس