morosely


با ترشرویی، بدخویانه

جمله های نمونه

1. He stared morosely at the floor.
[ترجمه گوگل]با گیجی به زمین خیره شد
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی به زمین خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was staring morosely out of the window.
[ترجمه گوگل]با اخم از پنجره به بیرون خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی از پنجره بیرون را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One elderly man sat morosely at the bar.
[ترجمه گوگل]یک مرد مسن با ناراحتی در بار نشسته بود
[ترجمه ترگمان]مرد مسن با ترشرویی کنار بار نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nick and Linda nodded their heads, Nick morosely, Linda obviously quite excited at this new turn of events.
[ترجمه گوگل]نیک و لیندا سرشان را تکان دادند، نیک با ناراحتی، لیندا آشکارا از این چرخش جدید بسیار هیجان زده بود
[ترجمه ترگمان]نیک و لیندا سر خود را به علامت تایید تکان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Robyn put the phone down morosely and felt a shiver run the length of her body.
[ترجمه گوگل]رابین با ناراحتی گوشی را کنار گذاشت و احساس کرد که لرزی تمام بدنش را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]روبین با ترشرویی گوشی را کنار گذاشت و لرزشی سراپای بدنش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the coach Geoffrey had stared morosely out of the window; now he stormed along the wing with ferocious determination.
[ترجمه گوگل]روی مربی، جفری با تعجب از پنجره به بیرون خیره شده بود حالا او با عزم وحشیانه در امتداد بال یورش برد
[ترجمه ترگمان]در کالسکه، جفری عبوسانه به بیرون از پنجره خیره شده بود، و اکنون با عزمی جزم با بال بال بال بال بال بال می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Marines were staring morosely out to sea, when a glimmer of unusual movement caught their eyes.
[ترجمه گوگل]تفنگداران دریایی با تعجب به دریا خیره شده بودند که بارقه ای از حرکت غیرعادی چشمان آنها را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگداران با ترشرویی به دریا خیره شده بودند، و در این میان بارقه ای از جنبش غیرعادی در چشمانشان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jack Butler stared morosely at the large white television in his modern penthouse fiat in the centre of Leeds.
[ترجمه گوگل]جک باتلر با ناراحتی به تلویزیون بزرگ سفید رنگ پنت هاوس مدرن خود در مرکز لیدز خیره شد
[ترجمه ترگمان]جک باتلر با ترشرویی به تلویزیون بزرگ و سفید در پنت هاوس مدرن خودش در مرکز شهر لیدز خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And now, thought Doug morosely as he drove back in to town, comes the exciting part, writing the report.
[ترجمه گوگل]و حالا، وقتی داگ به سمت شهر برمی‌گشت، با ناراحتی فکر می‌کرد، بخش هیجان‌انگیز نوشتن گزارش فرا می‌رسد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به شهر بازگشت، داگ عبوسانه به او گفت: و حالا قسمت هیجان انگیزی است که گزارش را می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Morosely, I was plotting the career change I would inevitably need to make when the phone rang.
[ترجمه گوگل]بدبختانه، داشتم نقشه تغییر شغلی را می‌کشیدم که به ناچار باید انجام دهم وقتی تلفن زنگ زد
[ترجمه ترگمان]در واقع، داشتم نقشه عوض کردن شغلی را می کشیدم که وقتی تلفن زنگ می خورد، نیاز به انجام این کار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everybody, thought Scarlett, morosely, except me.
[ترجمه گوگل]اسکارلت با ناراحتی فکر کرد همه به جز من
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با ناراحتی فکر کرد: همه، بجز من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. George stared morosely at the water.
[ترجمه گوگل]جورج با تعجب به آب خیره شد
[ترجمه ترگمان]جرج با ترشرویی به آب خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I found the gardener, a family retainer, morosely surveying the scene.
[ترجمه گوگل]باغبان را پیدا کردم، یک نگهدارنده خانواده، که به طرز احمقانه ای صحنه را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]من باغبان، یک مستخدم خانواده را پیدا کردم که عبوسانه به صحنه نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sadly, gloomily, irritably

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : moroseness
✅️ صفت ( adjective ) : morose
✅️ قید ( adverb ) : morosely
با کج خلقی
با بد عنقی
با ترشرویی

بپرس