moronic

جمله های نمونه

1. She had only known one man, a moronic battle in neon light.
[ترجمه گوگل]او فقط یک مرد را می شناخت، یک نبرد احمقانه در نور نئون
[ترجمه ترگمان]او فقط یک مرد بود، یک جنگ احمقانه در نور نئون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was wanton, moronic vandalism.
[ترجمه گوگل]این یک وندالیسم احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]این کار گستاخانه و احمقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hello moronic managers (and low morale).
[ترجمه گوگل]سلام به مدیران احمق (و کم روحیه)
[ترجمه ترگمان]سلام مدیران moronic (و روحیه پایین)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most of them are just moronic.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها فقط احمق هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها احمق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Opinionated and moronic, that's me, lol.
[ترجمه گوگل]متفکر و احمق، این من هستم، lol
[ترجمه ترگمان]احمق و احمق، منم، به رام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I realise the question sounds moronic.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که سوال احمقانه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]می فهمم که این سوال به طرز عجیبی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whenever a client makes a moronic suggestion, you always have to say, "That's interesting, " before ignoring it completely.
[ترجمه گوگل]هر زمان که مشتری پیشنهاد احمقانه ای می دهد، همیشه باید قبل از نادیده گرفتن کامل آن، بگویید: "این جالب است"
[ترجمه ترگمان]هر زمان که یک مشتری یک پیشنهاد moronic می دهد، همیشه باید بگویید: \"جالب است،\" قبل از اینکه به طور کامل آن را نادیده بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some reviewers branded The Lost Symbol "moronic, derivative and clunky" .
[ترجمه گوگل]برخی از داوران نماد گمشده را "احمقانه، مشتق شده و بدقول" نامیدند
[ترجمه ترگمان]برخی از منتقدان به عنوان نماد گم شده \"moronic، مشتق و سنگین\" برچسب زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My best friend is so moronic sometimes. Yesterday he ran my foot over with his car!
[ترجمه گوگل]بهترین دوست من گاهی اوقات خیلی احمق است دیروز با ماشینش پایم را رد کرد!
[ترجمه ترگمان]بهترین دوست من بعضی وقت ها خیلی مسخره است دیروز پای من رو با ماشینش کشید بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Look for moronic online "engagement" gimmicks.
[ترجمه گوگل]به دنبال ترفندهای احمقانه "درگیری" آنلاین باشید
[ترجمه ترگمان]به دنبال \"نامزدی\" آنلاین \"gimmicks\" بگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The approaches may be crude (well, downright moronic in most cases) and repetitive, but such energy!
[ترجمه گوگل]رویکردها ممکن است خام (خوب، در بیشتر موارد کاملا احمقانه) و تکراری باشند، اما چنین انرژی!
[ترجمه ترگمان]این رویکردها ممکن است خام باشند (خوب، بطور کامل در اکثر موارد)و تکراری، اما چنین انرژی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It makes you look moronic.
[ترجمه گوگل]شما را احمق جلوه می دهد
[ترجمه ترگمان]خیلی مسخره به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The computer is not used as a genius assigned moronic tasks of accumulating data for the sheer electronic thrill of it.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر به عنوان یک نابغه وظایف احمقانه جمع آوری داده ها برای هیجان الکترونیکی محض آن استفاده نمی شود
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر به عنوان یک نابغه به کار نمی رود که وظیفه جمع آوری داده ها را برای لرزش محض الکترونیکی آن انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And so I sit here gurgling into my glass and soaking up all that moronic dreck.
[ترجمه گوگل]و بنابراین من اینجا می نشینم و در لیوانم غرغر می کنم و تمام آن لکه های احمقانه را خیس می کنم
[ترجمه ترگمان]و این بود که من اینجا نشستم و با صدای قل قل آب در لیوان خودم نشستم و تمام آن dreck احمقانه را خیس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mentally deficient, retarded; foolish, stupid, idiotic, imbecilic (informal)
moronic means very stupid; an informal word.

پیشنهاد کاربران

کم عقل _ ناپخته و دارای افکار کودکانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : moron
✅️ صفت ( adjective ) : moronic
✅️ قید ( adverb ) : _
احمقی و کودنی که به دلیل رشد نیافتن فکری در فردی پدیدار میشود. ( غیر ارادی )

بپرس