moroccan

/məˈrɑːkən//məˈrɒkən/

معنی: مراکشی، مراکشی
معانی دیگر: مراکشی

جمله های نمونه

1. The Moroccan came out best in a frantic sprint for the line.
[ترجمه گوگل]مراکشی در یک دوی سرعت دیوانه وار برای خط بهترین عملکرد را داشت
[ترجمه ترگمان]مراکش با سرعت جنون آمیزی برای صف بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The book provides a fascinating glimpse into Moroccan life.
[ترجمه گوگل]این کتاب نگاهی جذاب به زندگی مراکشی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک نگاه شگفت انگیز به زندگی مراکش ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Second place went to the Moroccan athlete.
[ترجمه گوگل]مقام دوم به ورزشکار مراکشی رسید
[ترجمه ترگمان]جایگاه دوم به سمت ورزش کار مراکشی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Moroccan athlete ran a fast lap to test the strength of the other runners.
[ترجمه گوگل]این ورزشکار مراکشی برای آزمایش قدرت سایر دوندگان یک دور سریع دوید
[ترجمه ترگمان]ورزش کار مراکشی، برای آزمایش قدرت سایر دوندگان دست به یک دامن سریع زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the new Moroccan bead - and - jewel - encrusted styles will showcase your inner diva.
[ترجمه گوگل]و سبک های جدید مهره های مراکشی - و - جواهر - سردسته های درونی شما را به نمایش می گذارد
[ترجمه ترگمان]و سبک جدید bead - و جواهر نشان می دهد که خوانندگان داخلی شما را نمایش خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Moroccan journalist happily returns home to rejoin his family after being released by authorities.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگار مراکشی پس از آزادی توسط مقامات با خوشحالی به خانه بازمی‌گردد تا دوباره به خانواده‌اش بپیوندد
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگار مراکشی با خوشحالی به خانه بازمی گردد تا پس از آزاد شدن توسط مقامات دوباره به خانواده اش بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then the key assignments are switched so that "Moroccan" and "bad" share the same key and "French" and "good" share the other.
[ترجمه گوگل]سپس تکالیف کلید به گونه‌ای تغییر می‌کنند که «مراکشی» و «بد» یک کلید و «فرانسوی» و «خوب» دیگری را به اشتراک بگذارند
[ترجمه ترگمان]سپس تکالیف کلیدی تغییر داده می شوند به طوری که \"مراکش\" و \"بد\" همان کلید و \"فرانسوی\" و \"خوب\" را تقسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Y 5 is Moroccan beg buy stainless steel bolt ( hammer ), fittings of door window iron.
[ترجمه گوگل]Y 5 مراکشی است التماس خرید پیچ ​​فولادی ضد زنگ (چکش)، اتصالات آهنی پنجره درب
[ترجمه ترگمان]خواهش مراکش برای خرید bolt فولادی ضد زنگ (چکش)، fittings از آهن پنجره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Spanish armed forces ousted the Moroccan detachment from the tiny island early on July 1
[ترجمه گوگل]نیروهای مسلح اسپانیا در اوایل ژوئیه، یگان مراکشی را از این جزیره کوچک بیرون کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای مسلح اسپانیا عقب نشینی مراکش را از جزیره کوچک آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hopeful, ablaze in tonal the beauty that revealed Moroccan ceramic tile and mosaic, sapphirine color, blue-black with light green color innovation goes a kind of unusual elegant combination.
[ترجمه گوگل]امیدوار کننده، شعله ور در تن زیبایی که کاشی و موزاییک مراکشی را نشان داد، رنگ یاقوت کبود، آبی-مشکی با رنگ سبز روشن نوآوری به نوعی ترکیب ظریف غیر معمول می دهد
[ترجمه ترگمان]امیدوار، به خاطر رنگ the که کاشی و موزاییک سرامیک مراکش را آشکار ساخت، رنگ sapphirine، رنگ آبی - سیاه با نوآوری رنگ سبز سبک، نوعی ترکیب ظریف غیر معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Humphrey Bogart and Ingrid Bergman in the Moroccan City of Casa Blanca during World War II.
[ترجمه گوگل]همفری بوگارت و اینگرید برگمن در شهر کازا بلانکا مراکش در طول جنگ جهانی دوم
[ترجمه ترگمان]هامفری بوگارت و Ingrid Bergman در طی جنگ جهانی دوم در شهر مراکش of Blanca به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The museum presents Moroccan pre - historic and pre - Islamic sites from the northern region of Morocco.
[ترجمه گوگل]این موزه مکان های مراکشی پیش از تاریخ و پیش از اسلام را از منطقه شمالی مراکش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این موزه مکان های تاریخی و پیش از تاریخ مراکش را از منطقه شمالی مراکش ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Did you ever cheat on that moroccan wife of yours?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال به همسر مراکشی خود خیانت کردی؟
[ترجمه ترگمان]تا حالا به اون زن مراکشی خیانت کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Female Moroccan skydiver Soumia exits an aircraft over Dubai Marina as she competes in the International Parachuting World Championship in Dubai, January 20
[ترجمه گوگل]Soumia چترباز زن مراکشی در حالی که در مسابقات قهرمانی بین المللی چتربازی جهان در دبی، 20 ژانویه شرکت می کند، از یک هواپیما بر فراز مارینا دبی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]skydiver Soumia دختر مراکشی، در روز ۲۰ ژانویه در حال خروج از یک هواپیما در دبی مارینا است که در مسابقات جهانی parachuting جهانی در دوبی شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مراکشی (اسم)
moroccan

مراکشی (صفت)
moroccan

انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of morocco (kingdom in northwest africa)
belonging or pertaining to morocco (kingdom in northwest africa), of morocco

پیشنهاد کاربران

بپرس