به مراتب
more often than
به مراتب بیشتر از
به مراتب بیشتر از
often = به دفعات
more often = به دفعات بیشتر
more often = به دفعات بیشتر
به مراتب بیش از حد معمول
بیش از حد معمول
More=بیشتر ، اکثر، اکثرا
Often= غالبا، معمول، عموما
More often= اکثر اوقات، بیشتر وقت ها، معمولا، خیلی وقت ها. . .
Often= غالبا، معمول، عموما
More often= اکثر اوقات، بیشتر وقت ها، معمولا، خیلی وقت ها. . .
بیشتر اوقات - معمولا و غالبا - گاها
∆ I love this name! It should totally be used more often : من عاشق این نام هستم! کاملاً باید بیشتر استفاده شود ( ازین نام )
∆ I love this name! It should totally be used more often : من عاشق این نام هستم! کاملاً باید بیشتر استفاده شود ( ازین نام )
به مراتب
به تعداد بیشتری
به تعداد بیشتری
بیشتر اوقات
غالب اوقات
زود به زودتر
more often than usual بیشتر از معمول
هر اندازه که، هر چقدر که
غالبا/اغلب
بیشتر از معمول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)