more

/ˈmɔːr//mɔː/

معنی: زیادتر، بعلاوه، بیشتر، بیش
معانی دیگر: (صفت تفضیلی much و many) بیشتر، فزون تر، اضافی، افزوده، دیگر، بازهم، مقدار بیشتر، میزان بیشتر، (با فعل جمع) تعداد بیشتر، (پیش از صفت و قید سه هجایی یا بیشتر - صفت تفضیلی می سازد) - تر

جمله های نمونه

1. more beautiful, most beautiful
زیباتر،زیباترین

2. more birds than i could enumerate
پرندگانی بیش از آنچه که می توانستم بشمارم

3. more difficult
دشوارتر

4. more effective educational methods
روش های آموزشی موثرتر

5. more experienced soldiers can be used as monitors and instructors for the new soldiers
سربازان با تجربه تر می توانند به عنوان سرمشق و مربی سربازان جدید مورد استفاده قرار گیرند.

6. more money was appropriated for building schools
پول بیشتری برای ساختن مدرسه اختصاص داده شد.

7. more of us are going
تعداد بیشتری از ما عازم هستیم.

8. more people will need more room
مردم بیشتر نیاز به جای بیشتر خواهند داشت.

9. more satisfying
رضایت بخش تر

10. more slowly
آهسته تر

11. more than a score of cities
بیش از بیست شهر

12. more than flesh can bear
بیش از طاقت بدن انسان

13. more water will loosen the mud
آب بیشتر گل را شل می کند.

14. more and more
به طور فزاینده،به طور دایم التزاید،بیشتر و بیشتر

15. more by luck than judgement
بیشتر به خاطر شانس تا درایت

16. more like it
(عامیانه) بیشتر طبق دلخواه

17. more often than not
اغلب،اکثرا،معمولا

18. more or less
کم و بیش

19. more power to someone's elbow
(انگلیس - خودمانی) خدا کند موفق شود،دست علی به همراهش

20. more power to you!
(خودمانی) خدا یارت باشد!،دست علی به همراهت !،موفق باشی !

21. more than pleased (or sorry, etc. )
بسیار خشنود (یا متاسف و غیره)

22. a more public form of expression
روش بیان علنی تر

23. a more somber hue
یک رنگ تیره تر

24. any more news?
دیگر چه خبر؟

25. once more
یک بار دیگر

26. once more i saved my life
یک بار دیگر جان به دربردم.

27. one more wisecrack out of you and you are out of here!
اگر یک متلک دیگر بگویی از این جا اخراج خواهی شد!

28. scarcely more than two miles from my house
اندکی بیش از دو میل از خانه ی من

29. the more he drank, the worse became his articulation
هر چه بیشتر مشروب خورد شمردگی حرف هایش بدتر شد.

30. the more he tries the less he succeeds
هر چه بیشتر می کوشد کمتر موفق می شود.

31. the more i read, the less i understand
هر چه بیشتر می خوانم کمتر می فهمم.

32. the more i read, the more i understand
هر چه بیشتر می خوانم بیشتر می فهمم.

33. the more poignant problems of human life
مشکلات سخت تر زندگانی بشر

34. the more serious infections of childhood
بیماری های عفونی جدی تر دوران کودکی

35. two more hours and i will be done with this page
تا دو ساعت دیگر این صفحه را تمام خواهم کرد.

36. any more
بیش از این،بیشتر

37. on more scores than one
به دلایل متعدد

38. once more
یک بار دیگر

39. once more (or once again)
دوباره،یک بار دیگر

40. a tad more than that
یک ذره بیشتر از آن

41. awaiting a more prosperous moment
در انتظار لحظه ای فرخنده تر

42. children require more food
بچه ها خوراک بیشتری لازم دارند.

43. gases are more expansile than liquids
گازها از آبگونه ها گسترش پذیرترند.

44. have some more champers
قدری بیشتر شامپانی بخور

45. he borrowed more money in order to stave off bankruptcy
برای جلوگیری از ورشکستگی پول بیشتری قرض کرد.

46. he has more brawn than brain
عضله ی قوی بیشتر دارد تا عقل و درایت.

47. he is more attracted to the old than to the new
او به چیزهای قدیمی بیشتر توجه دارد تا به چیزهای نو.

48. he is more interested in the now than in the future
او به حال بیشتر توجه دارد تابه آینده.

49. he pays more attention to the spirit of the story than to the letter of it
بیشتر به روح (یا باطن) داستان توجه می کند تا به متن آن.

50. he presented more circumstantial evidence than we had expected
او توضیحاتی کاملتر از آنچه انتظار داشتیم به ما داد.

51. he wanted more money but i told him to get stuffed
او پول بیشتری می خواست ولی به او گفتم خدا روزیت را جای دیگری بدهد.

52. he was more interested in serving the mighty than the poor
او بیشتر علاقمند بود که به توانگران کمک کند تا به مسکینان

53. he was more kind-hearted than his mask indicated
او از آنچه ظاهرش نشان می داد مهربان تر بود.

54. he won more money than all the others together
او از همه ی پولی که دیگران برده بودند بیشتر برد.

55. how much more do you want?
چقدر بیشتر می خواهی ؟

56. humans are more intelligent than animals
انسان ها از حیوانات باهوش ترند.

57. i am more interested in facts than in different people's opinions
من به واقعیات بیشتر اهمیت می دهم تا نظریات اشخاص مختلف.

58. i need more time to reflect on the problem which you have presented
نیاز به وقت بیشتری دارم تا درباره ی مسئله ای که مطرح کرده اید تفکر کنم.

59. it is more important to prevent disease than to cure it
پیشگیری از بیماری مهمتر از درمان آن است.

60. just two more hours
فقط دو ساعت دیگر

61. meat costs more than bread
گوشت از نان گران تر است.

62. nothing is more hateful than tyranny
هیچ چیز منفورتر از بیدادگری نیست.

63. rubber has more resilience than wood
کشسانی لاستیک از چوب بیشتر است.

64. she showed more leniency toward her own children than to those of her husband
او نسبت به بچه های خودش آسان گیری بیشتری نشان می داد تا بچه های شوهرش.

65. she was more successful than had been hoped
از آنچه که انتظار می رفت موفق تر بود.

66. showers are more common in spring
رگبار در بهار بیشتر است.

67. sound travels more slowly than light
صدا از نور آهسته تر حرکت می کند.

68. there are more similarities than differences between our political views
بین عقاید سیاسی ما بیشتر شباهت وجود دارد تا تفاوت.

69. there are more stars than there are grains of sand on the earth
شمار ستارگان از شمار دانه های شن روی کره ی زمین بیشتراست.

70. there is more dirt to be uncovered at the parliament
در پالمان فساد بیشتری وجود دارد که باید از آن پرده برداری شود.

مترادف ها

زیادتر (صفت)
more

بعلاوه (قید)
far, further, plus, farther, again, also, too, likewise, as well as, in addition, besides, moreover, furthermore, aside from, more, therewith, supra, thereto, withal

بیشتر (قید)
rather, more

بیش (قید)
more

تخصصی

[کامپیوتر] فرمان MORE.
[ریاضیات] چند

انگلیسی به انگلیسی

• family name; sir thomas more (1478-1535), english statesman and scholar, author of "utopia"
larger quantity; additional amount; greater degree
larger in quantity; in additional amounts; extra; greater in number, larger in size; further; greater in degree
to a greater degree; additionally; further; again
more means a greater number or amount than before or than something else.
more also means to a greater extent.
if you do something some more, you continue doing it.
more is also used to refer to an additional thing or amount.
more is used in front of adjectives or adverbs to form comparatives.
if something is not the case any more, it has stopped being the case.
if something is more than a particular thing, it has greater value or importance than this thing.
you can also use more than to emphasize that something is true to a greater degree than is necessary or than is said.
if something is more or less true, it is true in a general way, but is not completely true.
you use what's more to introduce an additional piece of information which supports or emphasizes the point you are making.

پیشنهاد کاربران

اگه منفی باشه منی دیگه هم میده
i haven't more money
بیشتر، فزون ، بسیار، دیگر
مانند: چیزهایی بیشتر، چیزهای دیگری، افروزن بر این و . . .
در برخی جملات این گونه ترجمه می شود: هم این و هم چیزهای دیگر یا بیشتر
بیشتر
مثال: He wants more time to finish the project.
او می خواهد بیشتر از زمان برای پایان دادن به پروژه داشته باشد.
better
She knows this town better than you do.
I think I like the red one better.
Potter is better known for his TV work.
بیشتر
He trusted me more
But I am determined and more serious in my decisions
further
بسیار
توماس مور ( Thomas More ) نویسنده ی انگلیسی
نگران نباش
ضمیر more
معادل ضمیر more در فارسی بیشتر است. این ضمیر اشاره دارد به میزان و یا درجه بیشتر چیزی نسبت به چیز دیگر است. مثال:
?would you like some more food ( آیا غذایی بیشتری میل دارید؟ )
. i need a bit more time ( من به کمی بیشتر زمان نیاز دارم. )
...
[مشاهده متن کامل]

*نکته: more حالت تفضیلی many و much است.
قید more
از قید more برای ساختن شکل تفضیلی صفات و قیود، استفاده می شود. بخصوص آنهایی که بیش از دو هجا دارند. توجه کنید که این قید قبل از یک صفت یا قید می آید. مثال:
. it's more expensive than the others ( این از بقیه گران تر است. )
. this exercise is more difficult than the last one ( این تمرین سخت تر از قبلی است. )
منبع: سایت بیاموز

گسترش
مقدار دیگری
بیشتر، زیاد
بقیه ی . . .
More Apples = بقیه ی سیب ها
دیگر
Wite three more sentences
سه تا دیگر جملات را بنویسید
more
این واژه هم ریشه با :
آلمانی : mehr
پارسی : مَر ( در واژه ی مَردُم )
مَردُم : مَر - دُم
مَر = بیش ، بَس ، زیاد
دُم = تُخم ، تُخمَک ، تُمَگ ، تُخمه، تَهم ( در تَهمتَن ، تَهمینه ) ، تُم ( در اَتُم )
مَردُم = ژاد ها ، ژِن ها ، ژاد ها ، زاد ها، زاده شُده های فراوان ، بی شُمار
بیشتر . بعلاوه. بیش
اگر پیش از صفت بیاد برای تاکید اون صفت بکار میره
بیش تر , افزایش
زیادتر، بعلاوه، بیشتر، بیش
زیادتر، ، بعلاوه، بیشتر، بیش
اضافه، زیاد، بسیار، فراوان

افزایش
بیشتر
If you want to talk to like that
That
I'm more attracted to you
اگه بخوای اینطوری با من صحبت کنی
که
بیشتر سمت خودت جذب میشم
( من بیشتر تو را جذب می کنم )
زیاد تر

more
بیشتر. زیادتر. دیگر
بیشتر. تعداد بیشتری. مقدارِ بیشتری. چیز بیشتری. چیزی دیگر.
برای تفضیلی کردن ِ صفتها و قیدها - تر
کاربردهای دیگر :
some more بازهم. مقدار بیشتر. مقدار دیگری.
...
[مشاهده متن کامل]

much more خیلی دیگر.
a few more چندتای دیگر. چند نفر دیگر.
i'll take three more سه تای دیگرهم میخواهم. . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

یک کلمهی اضافی است
برای تاکید روی صفت بکار میرود.
بیشتر_تعداد زیاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس