morbidity

/mɔːrˈbɪdəti//mɔːˈbɪdɪti/

معنی: ناخوشی، شیوع مرض، حالت مرض
معانی دیگر: (پزشکی) میزان گسترش (بیماری)، درصد بیماران (نسبت به کل جمعیت)، بیمار گونگی، ابتلا، فساد، شیوع مر­، حالت مر­

جمله های نمونه

1. In particular, morbidity for those hospitalised with measles is clearly reduced.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، عوارض بیمارانی که با سرخک در بیمارستان بستری شده اند به وضوح کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، میزان ابتلا به سرخک که در بیمارستان بستری شده اند به وضوح کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It should be noted that morbidity statistics are generally of less reliable quality than mortality statistics.
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که آمار مرگ و میر عموماً از کیفیت کمتری نسبت به آمار مرگ و میر برخوردار است
[ترجمه ترگمان]باید توجه داشت که آمار و آمار به طور کلی دارای کیفیت قابل اعتمادی هستند تا آمار مرگ و میر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like most measures of morbidity sickness absence is influenced by social and psychological factors as well as illness.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از معیارهای بیماری ناخوشی، غیبت تحت تأثیر عوامل اجتماعی و روانی و همچنین بیماری است
[ترجمه ترگمان]مانند بیشتر موارد، عدم حضور بیماری از عوامل اجتماعی و روانی و نیز بیماری تاثیر می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Also, surgical morbidity related to biliary drainage remains high in these alcoholic and often debilitated patients.
[ترجمه گوگل]همچنین عوارض جراحی مربوط به درناژ صفراوی در این بیماران الکلی و اغلب ناتوان باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]همچنین، عوارض جانبی مربوط به فاضلاب biliary در این الکلی بالا باقی می ماند و اغلب بیماران را ضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, morbidity rates can be calculated on the basis of data provided by national surveys of self-reported illness.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نرخ عوارض را می توان بر اساس داده های ارائه شده توسط بررسی های ملی بیماری های خود گزارش شده محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، میزان شیوع را می توان براساس داده های ارایه شده توسط آمارگیری ملی از بیماری خود - گزارش شده محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Acute pancreatitis is a severe disease with significant morbidity and mortality for which no specific treatment exists.
[ترجمه گوگل]پانکراتیت حاد یک بیماری شدید با عوارض و مرگ و میر قابل توجه است که درمان خاصی برای آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]pancreatitis حاد یک بیماری شدید با میزان شیوع و میزان مرگ و میر است که هیچ نوع درمان خاصی در آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This system provides direct community influenza morbidity data that are otherwise unavailable.
[ترجمه گوگل]این سیستم داده های مستقیم بیماری آنفولانزای جامعه را ارائه می دهد که در غیر این صورت در دسترس نیستند
[ترجمه ترگمان]این سیستم داده های مربوط به شیوع ویروس آنفولانزا را که در غیر این صورت موجود نیست فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In considering patterns of morbidity both within and between populations it is usual to distinguish between acute and chronic health problems.
[ترجمه گوگل]در در نظر گرفتن الگوهای عوارض هم در درون و هم بین جمعیت ها، معمولاً بین مشکلات حاد و مزمن سلامت تمایز قائل می شود
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن الگوهای شیوع، هم در داخل و هم در بین جمعیت ها، تشخیص بین مشکلات حاد و مزمن سلامت عمومی معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most measures of morbidity which assess functional impairment, of which sickness absence is one, are influenced by factors other than health.
[ترجمه گوگل]بیشتر معیارهای عوارضی که اختلال عملکردی را ارزیابی می‌کنند، که غیبت بیماری یکی از آنهاست، تحت تأثیر عواملی غیر از سلامتی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر اقدامات of که اختلال کارکردی را ارزیابی می کنند که عدم حضور بیماری یکی است، تحت تاثیر عوامل دیگری جز سلامتی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Consequently inferences made about the main sources of morbidity in later life drawn from mortality data will be misleading.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، استنباط هایی که در مورد منابع اصلی ابتلا به بیماری در زندگی بعدی حاصل شده است، گمراه کننده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، استنتاج های پیرامون منابع اصلی of در زندگی پس از مرگ ناشی از داده های مرگ و میر، گمراه کننده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And for both, morbidity statistics are less accessible and less reliable than mortality data.
[ترجمه گوگل]و برای هر دو، آمار مرگ و میر کمتر در دسترس و قابل اعتمادتر از داده های مرگ و میر است
[ترجمه ترگمان]و برای هر دوی این آمار، آمار شیوع کمتری نسبت به داده های مرگ و میر در دسترس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jarrett ignores studies that have investigated perinatal morbidity in association with abnormal results on a glucose tolerance test.
[ترجمه گوگل]جارت مطالعاتی را که عوارض پری ناتال را در ارتباط با نتایج غیرطبیعی در تست تحمل گلوکز بررسی کرده اند نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]جارت مطالعات را نادیده می گیرد که در رابطه با نتایج غیر عادی در تست تحمل گلوکز، تحقیقات perinatal را در ارتباط با نتایج غیرطبیعی بررسی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Geneticists produced and analysed statistics, primarily relating to morbidity levels among relatives of individuals suffering from schizophrenia.
[ترجمه گوگل]متخصصان ژنتیک آماری را تولید و تجزیه و تحلیل کردند که در درجه اول مربوط به سطح عوارض در میان بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بود
[ترجمه ترگمان]geneticists آماری را تولید و آنالیز کردند که در درجه اول مربوط به میزان شیوع بیماری در بین بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, working directly with consultants proves invaluable in gaining access to high-quality morbidity data.
[ترجمه گوگل]در واقع، کار مستقیم با مشاوران در دستیابی به داده‌های عوارض با کیفیت بسیار ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]درواقع، کار مستقیم با مشاوران در دستیابی به داده های morbidity با کیفیت بالا ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناخوشی (اسم)
illness, disease, metastasis, malady, morbidity, invalidism

شیوع مرض (اسم)
incidence, morbidity

حالت مرض (اسم)
morbidity

تخصصی

[بهداشت] ابتلا
[آمار] ناخوشی

انگلیسی به انگلیسی

• unhealthiness; state of being diseased; gloominess, depression; state of being gruesome or repugnant

پیشنهاد کاربران

morbidity: number of population who gets the disease
mortality: number of populations who die by the disease
morbidity : the number of population who gets the disease
رنجوری/ ناخوشی ( اسم ) : حالت بیمار یا مریض بودن
دامپزشکی و علوم دامی
1 - شیوع 2 - ناخوشی 3 - عوارض ناشی از آبستنی و زایمان 4 - عوارض ناشی از بیماری و جراحی و . . .
"عوارض یا بیمار گونگی"
معمولا وضعیتی باقی مانده از بیماری پس از درمان
برای مثال:
Morbidity associated with the surgical treatment: عوارض مرتبط با درمان جراحی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : morbidity
✅️ صفت ( adjective ) : morbid
✅️ قید ( adverb ) : morbidly
دو اصطلاح morbidity و mortality
خیلی وقتا همراه هم میان
Morbidity به معنای یک عارضه یا بیماری هست ، بیماری هایی از نوع دیابت ، چاقی ، فشار خون و. . .
Mortality به معنای نرخ مرگ و میر ناشی از اون بیماری ها هست.
...
[مشاهده متن کامل]

توضیحات درست انگلیسی رو هم میتونین پایین بخونین
Morbidity is the state of being unhealthy for a particular disease or situation, whereas, mortality is the number of deaths that occur in a population
Some examples of common morbidities are heart disease, diabetes, and obesity.

morbidity ( پزشکی )
واژه مصوب: رنجوری
تعریف: کسالت و ناخوشی ناشی از بیماری یا به دنبال آن
عوارض
در متون پزشکی morbidity معمولا همراه با mortality می آید و معنای دقیق آن، عوارض و پیامدهای ناشی از بیماری ( به غیر از مرگ ) است.
میزان گسترش بیماری درنسبت جمعیت
میزان مبتلایان به کل جمعیت دریک بیماری
شیوع مرضی
بیمار گونگی
ماندن عارضه بعد از بیماری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس